پشتیبانی

فروردین 94 - ~~~~~~ آشیانه علم ~~~~~~
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
~~~~~~ آشیانه علم ~~~~~~
در این وبلاگ مطالب جالب علمی طنز , تاریخچه و اخبار جدید و..... قرار گرفته است امیدوارم که از آن ها لذت ببرید.
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره مدیر آشیانه علم


با عرض سلام و درود خدمت شما عزیزان امیرخسرو اسکندری اصل هستم امیدوارم مطالب وبلاگ براتون مفید باشه.
.... 000

000 11 79 تماس با ما 77 22
57 111 44 1 2 3 4 5خرید بک لینک 6 6 51سایت حقوقی وکیل دادگستری تهران 44 722

                                                                           ناالنلهننلن              

پرسش خوبی مطرح کردید. من ابتدا به ماجرای شاپور بختیار می‌پردازم. این اولین مصاحبه‌ای‌ است که من به این موضوع می‌پردازم. من واقعیت ماجرا را برای شما بازگو می‌کنم. آقای شاپور بختیار بعد از پیروزی انقلاب در ایران بود. در شورای انقلاب عده‌ای‌ می‌خواستند که شاپور بختیار دستگیر نشود و از ایران خارج شود. شاپور خیلی راحت و با یک پاسپورت خارجی از ایران خارج شد و تصور هم می‌کرد که کسی متوجه نشده که او دارد از کشور خارج می‌شود. بختیار در فرانسه مستقر شد. بختیار در زمان جنگ الجزایر برای فرانسوی‌ها جنگید و در این جنگ به نفع فرانسه حضور پیدا کرد. آقای بختیار همسر فرانسوی داشت و پسرش هم تابعیت فرانسوی داشت. در منطقه‌ای‌ هم زندگی می‌کرد که رئیس پلیس آنجا پسر خودش بود. آقای بختیار مواد مخدر مصرف می‌کرد و مسائل جنسی هم داشت. آقای بویر احمدی از اقوام بختیار بود. آقای بختیار مسائل اخلاقی با خانواده آقای بویر احمدی پیدا می‌کند. آقای بویر احمدی با دو نفر از نزدیکانش به بهانه این که دیدار خانوادگی و احوال پرسی کنند به خانه بختیار می‌روند. دم منزل آقای بختیار پلیس نشسته بوده و مدارک شناسایی هر کس را که می‌خواسته با بختیار دیدار کند می‌گرفتند و همه را می‌گشتند پس از تایید به داخل خانه بختیار می‌بردند. آقای بویر احمدی با دو نفر همراهش مدارک شناسایی شان را به پلیس می‌دهند و به داخل خانه آقای بختیار می‌روند. آن طور که پلیس فرانسه گزارش داده آقای بختیار را خفه می‌کنند و دست و گردنش را می‌پیچانند. مستخدمش را هم می‌کشند. خیلی راحت از خانه خارج می‌شوند و دم در خانه از پلیس مدارک شناسایی شان را می‌گیرند و می‌روند .

شما چندی پیش نامه‌ای‌ خطاب به علیرضا نوری زاده نوشتید و در آنجا گفتید که آقای علیرضا نوری زاده با وزارت اطلاعات همکاری می‌کرده و نقش ایشان هم این بوده که به افرادی از اپوزیسیون ِ خارج از کشور که می‌خواستند به ایران بازگردند از طرف وزارت اطلاعات کمک می‌کرد. شما گفتید آقای فریدون فرخزاد هم تصمیم داشته که به ایران برگردد و علیرضا نوری زاده هم در ماجرای بازگشت ایشان نقش داشته. اما ناگهان فریدون فرخزاد به قتل می‌رسد. روایت شما از این ماجرا چیست؟

بله، من با علیرضا نوری زاده در لندن ملاقات کردم. نوری زاده برای ما کار می‌کرد. ایشان با من چندین ملاقات داشت. بارها در انگلستان ، نروژ و عربستان با هم دیدار کرده بودیم. ایشان با ما همکاری می‌کرد. آقای فرخزاد بعد از مدتی فعالیت در خارج از کشور مشکل روحی پیدا می‌کند. فرخزاد مشاور فرهنگی رضا پهلوی بود. ایشان از مشاورت رضا پهلوی استعفا داد و تصمیم داشت به ایران و نزد مادرش برگردد. مادرش هم پیرزنی بود و بسیار هم خانم محترمی بود. فرخزاد تقاضای برگشت به ایران کرد. ما گفتیم تقاضای برگشت فرخزاد اگر واقعی است بگذاریم از طریق علیرضا نوری زاده انجام بشود. فرخزاد عکس را به ما ارائه داد. برای او پاسپورت صادر کردیم و پاسپورت و پول در اختیار علیرضا نوری زاده قرار دادیم و به او گفتیم پاسپورت و پول را در اختیار فرخزاد قرار بدهد تا او بتواند به ایران بازگردد. نوری زاده هم پاسپورت و پول را گرفت و برای فریدون فرخزاد بلیت هم تهیه کرد. بلیت را هم از هواپیمایی جمهوری اسلامی گرفت. ما تعمدا می‌خواستیم او از طریق هواپیمایی جمهوری اسلامی و در میان ایرانی‌ها به کشور باز گردد. می‌توانستیم بگوییم با ایرلاین‌های‌ دیگر بیاید اما می‌خواستیم با هواپیمایی جمهوری اسلامی بیاید. اما ناگهان برای مدت 48 ساعت از نوری زاده خبری نشد. وقتی دیدیم از نوری زاده خبری نیست ، مجبور شدم یک منبعی که او هم، هم تراز نوری زاده بود و الان هم قرار نیست بسوزد را به در منزل نوری زاده فرستادم و گفتم ببین علیرضا کجاست؟ او به آنجا رفت و به ما گفت نوری زاده در خانه است و هر چه در می‌زنم او در را باز نمی‌کند. تا این که 24 ساعت بعد فهمیدیم که سر فریدون فرخزاد را بریده‌اند. اسم وزارت اطلاعات آلمان "بی ان دی" است. تحقیقات وزارت اطلاعات آلمان مشخص کرد که کسی که فرخزاد را به قتل رسانده با او دوست بوده و رفت و آمد نزدیک داشته است. یک مسئله‌ای‌ هم در مورد قاتل مطرح است شاید مناسب نباشد به آن اشاره کنم.

مقصود شما چیست؟ یعنی می‌خواهید بگویید بخشی از اپوزیسیون از بازگشت او ناراحت بودند و این اقدام را انجام دادند؟

بله، این خیلی بدیهی است. یک فردی که شومن شناخته شده و برجسته‌ای‌ بود و حداقل 20 میلیون نفر او را قبول دارند از سمت و عنوان سیاسی اش استعفا داده بود و تصمیم گرفته بود به ایران برگردد. این برای اپوزیسیون مایه شرمساری و سرشکستگی بود. من یک نکته دیگر را هم لازم است که اشاره کنم. ما به فرخزاد گفتیم که اگر می‌خواهد به ایران برگردد باید به صورت علنی اعلام کند. فرخزاد در آلمان در برنامه‌ای‌ شرکت کرد. در آنجا اعلام کرد می‌خواهم به ایران برگردم و شعری هم در این خصوص خواند. حاضران در آنجا او را مسخره کردند و او به منافقین گفت شما حرامزاده هستید. فلیم آن برنامه هم موجود است. بعد پاسپورتش را از جیب اش خارج کرد و گفت من می‌خواهم با پاسپورت جمهوری اسلامی به ایران برگردم. ما می‌خواستیم او را به یک مهره سوخته تبدیل کنیم. یعنی اگر می‌خواهد به ایران بیاید به عنوان یک مهره سوخته به ایران برگردد. او در آنجا برای ما مهم بود در اینجا که برای ما مهم نبود. اینجا که نمی‌خواستیم به او بگوییم با تلویزیون ما مصاحبه کن. کسی که به اینجا برگردد را که ما به رسمیت قبول نداریم اگر چه خودمان از آنها خواهش می‌کردیم که برگردند و کمک شان هم می‌کردیم اما رسما نزد افکار عمومی نمی‌گفتیم که او را به رسمیت می‌شناسیم. کسی که می‌خواهد به ایران برگردد در خارج کشور باید خودش را بسوزاند. مثل مدحی یا مثل همان کارشناس انرژی اتمی که چند سال پیش به آمریکا رفت و سپس به ایران برگشت. هر کس که می‌خواهد به ایران برگردد باید همان جا بگوید که می‌خواهم به ایران برگردم. اگر به ایران بیاید و بگوید که خودم به ایران برگشتم می‌گویند که او را دزدیدند و به ایران آوردند و غیره. آقای نوری زاده می‌داند چه کسی فرخزاد را به قتل رسانده است. آمدن فرخزاد به ایران باعث سرشکستگی اپوزیسیون می‌شد.

یعنی شما در این ماجرا از علیرضا نوری زاده دور خوردید و او شما را بازی داد؟

نه، ما دور نخوردیم او دور خورد.

به هر حال شما می‌گویید به نوری زاده اطمینان کردیم و پروژه بازگشت فرخزاد را به او سپردیم.

نه، ما به نوری زاده گفتیم برو فرخزاد را به ایران بیاور. ما که دور نمی‌خوریم. ما وقتی پول و پاسپورت می‌دهیم در واقع یک قلابی را به آب انداختیم. یا در این قلاب ماهی می‌افتد یا نمی‌افتد. ما دور نخوردیم. در واقع نوری زاده دور خورد. او باید ببیند به چه کسی گفته که دارد این کار را می‌کند و آن فرد به دیگران گفته و قضیه به این شکل درآمد. به نظرم خوب است که یک مورد خاص را هم در مورد نوری زاده بگویم. من یک بار نوری زاده را در لندن دیدم. او از من درخواست کرد که بتواند پدر و مادرش را ببیند. من پذیرفتم و به او گفتم تو به عربستان بیا من هم پدر و مادرت را در قالب حج به عربستان می‌آورم و یک کاری هم با تو دارم. پدر و مادر نوری زاده فیش حج داشتند. ما به آنها زنگ زدیم و الکی گفتیم که فیش حج شما درآمده است. من هم با کاروانی که پدر و مادر نوری زاده در آن بودند حرکت کردم و از قم به عربستان و مدینه رفتیم. علیرضا نوری زاده هم به عربستان آمد. به او یک اتاق دادیم و پدر و مادرش را دید. قرار من و علیرضا این بود که برای دیدن هم سمت مباهله برویم که بازاری در مدینه است. او به آنجا آمد و صحبت کردیم. گفت دستت درد نکند من پدر و مادرم را دیدم. من به او گفتم امیر عبدا... می‌خواهد برای کنفرانس اسلامی به ایران بیاید. در پاکستان با آقای هاشمی دیدار کرده و قول داده که به ایران بیاید. گفتم از طریق آدم هایی که در عربستان وصل هستی صحت ماجرا را پرس و جو کن. چون نوری زاده منبع رسمی سعودی‌ها هم هست. گفتم وقتی که خبر گرفتی برای این که با هم دیدار کنیم به هتل هیلتون جده بیا ، من از ساعت هشت تا هشت و نیم برای صبحانه در محل خوردن صبحانه هستم. نوری زاده روز سومی که من در هتل هیلتون بودم به آنجا آمد. احوال پرسی کردیم و به او گفتم به اتاق من بیاید. به اتاقم آمد و با هم صحبت کردیم. به من گفت برای خودت عجب اتاق بزرگی گرفتی، شما حزب اللهی‌ها از این کارها نمی‌کنید. گفتم بالاخره ناپرهیزی کردم. با او صحبت کردم و او هم خبرهای خوب و با ارزشی برای ما در مورد عربستان سعودی آورد. گفت حتما امیر عبدا... به ایران می‌آید و فلان جور می‌شود. خبرش برای ما خیلی داغ بود. در انتها به او گفتم علیرضا تو تا الان خیلی کار کردی و برای همه هم کار کردی. گفت می‌خواهم به ایران برگردم. گفتم کاری ندارد که برگردی ، برگرد. یک نامه بنویس و در آن تقاضای بازگشت به کشور کن. گفت می‌نویسم. ما عصر همدیگر را دوباره دیدیم. نوری زاده یک نامه بسیار قشنگ نوشت. یک نامه بسیار خوش خط نوشت که لحن آن هم خیلی آخوندی بود. من آن نامه را هنوز دارم. این نامه را من به ایران آوردم. تا این نامه در مسیر قانونی اش قرار بگیرد ، دوم خرداد 76 شد و این پرونده از دست من خارج شد و به جای دیگر رفتم و بعد از مدتی مشکل پیدا کردم و به زندان افتادم. من زندانی که شدم ، نوری زاده فهمید. دیگر ماجرا را ول نکرد. می‌خواست گذشته خودش را پاک کند و شروع کرد به حمله کردن به من. اما من نامه او را دارم و می‌توانم در اختیار شما قرار بدهم.

شما کی بازنشسته شدید؟

من قصد نداشتم بازنشسته بشوم اما آقای احمدی نژاد من را از طریق آقای محسنی اژه‌ای‌ به زور بازنشسته کرد. ایشان از سال 84 که رئیس جمهور شد فشار آورد که من بازنشسته شوم. آقای احمدی نژاد برای شهرداری تهران به خاطر پرونده سوآپ نفت در اردبیل رد صلاحیت شده بود. آقای ناطق نوری از آقای یونسی خواهش می‌کند که احمدی نژاد را تایید صلاحیت کند که آقای یونسی ایشان را تایید صلاحیت می‌کند. قبل از این که احمدی نژاد رئیس جمهور بشود من با ایشان بر سر پرونده زمین‌های‌ امید درگیری داشتم. ایشان که رئیس جمهور شد دائم فشار می‌آورد که من نباشم تا این که به زور در اوایل نیمه دوم سال 86 من را بازنشسته کردند.

شما بعد از ماجرای قتل‌های‌ زنجیره‌ای‌ دستگیر شدید. پس بعد از آزادی هم به فعالیت تان در وزارت اطلاعات ادامه دادید؟

بله بعد از این که آزاد شدم به سر کارم رفتم. آن موقع مدیر بودم و بعد هم مدیر کل شدم تا این که آقای احمدی نژاد محبت کرد و با دعواهای فراوان بنده را بازنشسته کرد.

یک مسئله دیگر هم که در خصوص فعالیت‌های‌ وزارت اطلاعات مطرح است به حوزه کردستان مربوط می‌شود. بعد از انقلاب گروه‌های‌ کردی بسیار فعال شدند و همان طور که گروه‌های‌ کردستان عراق علیه صدام با ایران همکاری می‌کردند گروه‌های‌ کردی ایرانی مثل حزب دموکرات هم با صدام علیه ایران همکاری می‌کردند و سری هم در اروپا داشتند. آقای قاسملو ، رهبر حزب دموکرات کردستان ایران، بعد از مدتی که اقدامات مسلحانه انجام داده بودند تصمیم گرفتند برای صلح با جمهوری اسلامی وارد مذاکره شوند که در جلسه مذاکره به قتل رسیدند. ماجرا چه بود؟

اتحادیه میهنی کردستان عراق با ایران بر ضد صدام همکاری می‌کرد و همین طور مسعود بارزانی هم با ایران همکاری می‌کرد. همان طور که شما گفتید احزاب کردی ایرانی هم با صدام همکاری می‌کردند. آقای قاسملو از طریق اتحادیه میهنی کردستان عراق تقاضا کرده بود که با مقامات مسئول جمهوری اسلامی ملاقات کند. یک بار هم ملاقات کرده بود. بار دوم در وین ملاقات کرد. سردار جعفری ( که الان رئیس دفتر آقای لاریجانی در مجلس است ) و یک فرد دیگر از طرف ایران رفتند که با قاسملو ملاقات کنند و قاسملو را متقاعد کنند که به ایران بازگردد و از اقدامات مسلحانه در کردستان دست بردارد. قاسملو هم پذیرفته بود. قرار بود جلسه‌ای‌ برگزار شود. نمایندگان ایران رفتند تا با قاسملو ملاقات کنند. در این ملاقات آقای قاسملو و معاونش بودند. واسط این ملاقات هم در جلسه بود. نمایندگان ایران هم بودند.

ماجرا را در همین جا نگه دارید تا به موضوع دیگری اشاره کنم. آقای اوجالان رهبر پ ک ک ترکیه اعلام کرده بود که می‌خواهیم با دولت ترکیه آشتی و سازش کنیم. سه تا خانم که از اعضای کادر اصلی و مرکزی پ ک ک بودند و اسم یکی از آنها هم سکینه جانسیز بود با این روند صلح با دولت ترکیه مخالف بودند. همه این‌ها در یک روز کشته شدند. چرا؟ چون مخالف جریان آشتی بودند.

در مورد قاسملو هم جریان مخالف آشتی قاسملو با ایران ، در جلسه مذاکره ایشان را به قتل رساند. به سوی همه حاضران در جلسه شلیک کردند و همه را کشتند. در درجه اول هم به دنبال این بودند که قاسملو را به قتل برسانند.

یعنی مخالفان سازش قاسملو را کشتند؟

بله، من از شما یک پرسش دارم. ما با کشته شدن قاسملو چه مقدار نفع می‌بردیم و با زنده بودن او چه مقدار منتفع می‌شدیم؟ بعد از قتل قاسملو ترور در کردستان زیاد شد. گفتند جمهوری اسلامی قاسملو را کشته و انتقام گیری کردند. ما دنبال این بودیم که جلوی خونریزی و ناامنی در کردستان گرفته بشود. آنها قتل قاسملو را پیراهن عثمان کردند و ناامنی و خونریزی را تشدید کردند.

تحلیل شما چیست؟ چه کسانی قاسملو را کشتند؟

قاسملو را مخالفان سازش کشتند.

یعنی معتقدید بخشی از هم حزبی‌های‌ قاسملو که مخالف سازش بودند این کار را کردند؟

مخالفان سازش کشتند. هر کسی می‌تواند در این موقعیت باشد. می‌تواند کار اسراییلی‌ها باشد. می‌تواند کار صدام باشد. می‌تواند کار سازمان منافقین باشد. می‌تواند کار هم حزبی هایش باشد ، می‌تواند کار کشورهای دیگر هم باشد. به هر حال کار کسانی بود که از این سازش زیان می‌دیدند. بعد کشته شدن قاسملو آقای شرفکندی رهبر گروه شان شد. اینها در یک جا جمع شدند و صحبت کردند و نتیجه گرفتند که دوباره مذاکره با جمهوری اسلامی را ادامه بدهند. آنها در بحث‌های‌ درونی شان متوجه شدند که قتل قاسملو کار جمهوری اسلامی نیست بلکه کار مخالفان جمهوری اسلامی و مخالفان سازش بوده است. اینها برای جلسه‌ای‌ در میکونوس جمع شده بودند که مجددا همه آنها به قتل رسیدند. چه کسی آنها را لو داد؟ پنج نفر آدمی که جزو کادر اصلی بودند و برای تشکیل جلسه همه مسائل امنیتی و حفاظتی را رعایت می‌کنند ، جلسه تشکیل داده بودند. پنج نفر از اعضای کادر مرکزی حزب دموکرات کردستان تشکیل جلسه داده بودند برای این که تصمیم بگیرند دوباره با جمهوری اسلامی ملاقات کنند و این که در مذاکره با جمهوری اسلامی چه بگویند ، دوباره کشته می‌شوند. این کار چه کسانی می‌تواند باشد؟ آمدند جنجال میکونوس را راه‌انداختند و چیزی هم برای اثبات ادعایشان در این خصوص که ایران در آن ماجرا نقش داشته ، ندارند. حتی یک ایرانی هم در آن اطراف دستگیر نشد. هیچ کس را نتوانستند در این رابطه دستگیر کنند. خب پس چطور شد؟ یعنی جمهوری اسلامی این قدر قوی است؟ مخالفان سازش با جمهوری اسلامی ایران این اقدام را مرتکب شدند. ما چقدر بعد از ماجرای قتل قاسملو و شرفکندی شهید دادیم. اصلا با محاسبه هزینه و فایده می‌ارزید که ما این قدر شهید بدهیم و کردستان ناامن تر بشود؟ ما می‌خواستیم که در کردستان شهید ندهیم و اوضاع آرام تر بشود. در جلسه مذاکره با قاسملو نماینده ما آقای جعفری ، سردار سپاه بود و به گردنش تیر خورد. ما سردار خودمان را هم می‌زدیم؟ متاسفانه در داخل هم بعضی‌ها بدشان نمی‌آید که وانمود کنند وزارت اطلاعات این اقدام را انجام داده تا بگویند بله ما اینیم ، ما خیلی قدرتمند هستیم و می‌توانیم در خارج از کشور کارهای پیچیده و بزرگ انجام بدهیم. در حالی که واقعیت قتل قاسملو و شرفکندی همین چیزی است که من گفتم.

* ماجرای خروج گوگوش از کشور و نقش وزارت اطلاعات در آن چه بود؟

وزارت اطلاعات همان طور که دنبال این بود که کسانی که از کشور خارج شدند به ایران برگردند ، دنبال این هم بود کسانی هم که در داخل کشور سرشناس و شاخص هستند از کشور خارج شوند و به اروپا و آمریکا بروند. یکی از این افراد گوگوش بود. سعید امامی با مسعود کیمیایی و گوگوش صحبت کرد که گوگوش را بفرستیم به خارج از کشور. وزارت اطلاعات می‌خواست گوگوش از ایران برود تا نگویند که در ایران زندانی است. مسعود کیمیایی قبول نکرد. بعد از این که سعید امامی از دنیا رفت ، مسعود کیمیایی موافقت کرد و گوگوش از کشور خارج شد. که البته گوگوش در آمریکا گیر امیرقاسمی افتاد و امیرقاسمی پول گوگوش را خورد. ما همان طور که گروه‌های‌ موسیقی را به خارج از کشور می‌فرستادیم، به طور غیر مستقیم که خودشان هم متوجه نشوند پول شان را می‌دادیم ، تصمیم گرفتیم گوگوش هم از کشور خارج شود تا این طور تبلیغ نشود که ایران کشوری بسته است و اینها در ایران زندانی هستند

                                                                                                                                                                 لناکت




موضوع مطلب : ادامه مطلب ناگفته های وزارت اطلاعات

یکشنبه 94 فروردین 23 :: 10:51 صبح

 

خراسان - مورخ پنج‌شنبه  1393/12/28 شماره انتشار 18936

<< 

>> 

صدا- گفته‌اند تاریخ را حاکمان و فاتحان روایت می‌کنند و نه محکومان و مغلوبان. اما این قاعده یک استثنا دارد. نیروهای امنیتی بخشی از هیئت حاکمه‌اند که به دلیل ماهیت و ملاحظات حوزه فعالیت شان ، هیچ گاه روایت شان از رویدادها بازگو نمی‌شود. امنیت و مسائل امنیتی یگانه حوزه‌ای است که در آن تنها روایت محکومان و مغلوبان بازگو و شنیده می‌شود و طبعا مورد پذیرش قرار می‌گیرد. این گفت وگو تلاشی است برای آن که تبصره و استثنایی بر تاریخ شفاهی باشد چرا که قصد دارد در حوزه‌امنیت ، نه روایت مغلوبان، بلکه روایت یک نیروی امنیتی درگیر در تحولات سه دهه اخیر را بازگو کند، بی آن که قضاوتی نسبت به این روایت داشته باشد. پرسش‌ها به گونه‌ای‌ طرح شده که تقریبا شامل همه مسائل و شبهات مطرح در افکار عمومی باشد. به دلیل برخی ملاحظات، عامدانه وارد چالش با مصاحبه شونده نشدیم و صرفا شنونده پاسخ او بودیم. طبعا همه ماجراهای مطرح شده در این گفت وگو راویان و سویه‌های‌ دیگری هم دارد که قابل طرح است. تاریخ در هیچ جنبه‌ای‌ به داوری قطعی و تمام عیار نمی‌رسد. بهترین حالت برای یک مورخ این است که شاهدان و مجریان زنده، روایت‌های‌ خاص خودشان را از رویدادها بیان کنند و آن را برای آیندگان به یادگار بگذارند و هم در معرض قضاوت دیگران قرار دهند. بخشی از گفت وگوی هفته‌نامه صدا با اکبر خوش کوشک را از این منظر و جنس در ادامه می‌خوانید.

در ابتدا بگویید در چه زمانی و با چه پیش زمینه‌ای‌ وارد دستگاه اطلاعاتی ایران و در کدام معاونت مشغول فعالیت شدید؟

من قبل از پیروزی انقلاب با حاج داوود کریمی همکاری می‌کردم. در گروه ایشان فعالیت زیرزمینی می‌کردیم و به پخش اعلامیه در محله نازی آباد و شهر ری و ... اقدام می‌کردم. بعد از پیروزی انقلاب، کمیته‌ها تشکیل شد و من به کمیته پیوستم. آن موقع در کمیته‌ها آقای حجاریان بود ، برادران سمیع خانی بودند، برادران فتوحی بودند، برادران کریمی بودند. کمیته تشکیل شد تا این که 10 روز مانده به سال 58 غائله کردستان پیش آمد و امام همه را به سوی کردستان فراخواندند. من هم به کردستان رفتم. حاج داوود کریمی فرمانده کردستان و حاج طاهر مسئول اطلاعات شد و من هم در آنجا معاون اطلاعات بودم. کارهای گشتی و رزمی هم انجام می‌دادیم. ما بیش از 10 ماه کردستان بودیم. من کار اطلاعاتی را از کردستان و از سال 58 آغاز کردم. بعد از آن و با شروع جنگ در اطلاعات عملیات خرمشهر، مسئول محور عملیات کمیته‌ها شدم که آنجا با اصابت 5 گلوله مجروح شدم و مدتی بستری بودم. بعد از آن به اطلاعات کمیته رفتم. در تاریخ یکم فروردین سال 58 عضو سپاه شدم. دوستان تاکید داشتند که در کمیته جنوب شهر تهران در کمیته 13 باقی بمانم. ما یک محل جداگانه گرفتیم و در چهارراه چیت سازی نازی آباد مقری به نام اطلاعات عملیات درست کردیم. ما 3 ماه قبل از 30 خرداد 60 که منافقین خودشان را آماده می‌کردند عملیات مسلحانه را آغاز کنند در لوله‌های‌ آب تهران در خیابان گلابدره نازی آباد پنهان می‌شدیم و افرادی از منافقین را که از خانه‌های‌ تیمی بیرون می‌آمدند دستگیر و تخلیه اطلاعاتی می‌کردیم. 8 روز قبل از 30 خرداد متوجه شدیم که آنها قصد دارند برای 30 خرداد اقداماتی را انجام بدهند اما نمی‌دانستیم که می‌خواهند چکار بکنند. شب 24 خرداد به یک خانه تیمی حمله و بیش از 90 تن از اعضای منافقین را که در آن خانه بودند، دستگیر کردیم. یک خانه 3 طبقه بود که در آن آموزش کار با زنجیر و چاقو و اسلحه می‌دیدند. ما آنجا آنها را دستگیر کردیم که خیلی هم معروف شد. آقای نیری و آقای مبشری که در دادگاه‌های‌ انقلاب بودند ماجرا را می‌دانند. از آنها بازجویی کردیم و آنجا تقریبا فهمیدیم که قرار است در 30 خرداد چه اتفاقی بیفتد. در 30 خرداد بچه‌های‌ ما در میدان فردوسی مستقر شدند که شهید مازندرانی هم آن روز چاقو خورد و شهید شد. در روز 30 خرداد 60 و روزهای بعد با منافقین برخورد کردیم و ناکام شان گذاشتیم. سر منشاء فعالیت اطلاعاتی من به سال 59 و 60 مربوط می‌شود.

در واقع فعالیت‌های‌ اطلاعاتی و امنیتی شما به قبل از تاسیس وزارت اطلاعات باز می‌گردد.

بله، من در سال 61 به سپاه برگشتم و خدمت حاج داوود کریمی و نماینده ویژه ایشان در عملیات‌های‌ شهری بودم. در همان سال 61 در جنگ مجروح شدم و در منزل بستری بودم. آقای حسن عابدی جعفری به عیادت حاج داوود آمده بود. به عیادت من هم آمد. آن موقع وزیر بازرگانی شده بود. من آن موقع با ویلچر حرکت می‌کردم. ایشان بنده را به سمت مدیرکل حراست وزارت بازرگانی منصوب کرد. وقتی که حالم خوب شد و مصدومیتم رفع شد آقای موسوی ، نخست وزیر ، بنده را از طریق حاج داوود کریمی خواست و من به دفتر اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و انتظامی نخست وزیری رفتم. آقای محسن کنگرلو مشاور نخست وزیر و رئیس ما بود. من از سال 62 تا سال 63 آنجا بودم. در سال 63 که وزارت اطلاعات تاسیس شد به وزارت اطلاعات آمدم و به قسمت بررسی‌های‌ خارجی وزارت اطلاعات رفتم و تا دهه هفتاد من در قسمت بررسی‌های‌ خارجی وزارت اطلاعات بودم. در دهه هفتاد که سعید امامی معاون امنیت وزارت اطلاعات شد، من مشاور ایشان در امور خارجی شدم. خارجی نه به این معنا که در خارج از کشور مستقر باشم. یک بخشی در وزارت اطلاعات بود به نام امور خارجی.

حوزه کاری این بخش چه بود؟

حوزه کاری اش جمع آوری اطلاعات ضد انقلاب در خارج از کشور بود. در ضمن به کسانی که قصد بازگشت به کشور را داشتند کمک می‌کردیم. به آنها پاسپورت می‌دادیم. ما راه را برای بازگشت باز گذاشته بودیم. یکی دیگر از کارهای ما این بود که کسانی که در ایران بودند و قصد داشتند از کشور بروند را تشویق می‌کردیم که از کشور خارج شوند. دلیل آن هم این بود که نگویند کشور ما یک کشور بسته است. در خصوص بازگشت افرادی که در خارج از کشور بودند و می‌خواستند به ایران برگردند ، آقای علیرضا نوری زاده خیلی با ما همکاری می‌کرد. هم چنین افرادی مثل شهرام همایون ، ضیا آتابای و غیره. تمام تلویزیون‌های‌ فارسی زبان خارج از کشور به جز بی بی سی و صدای آمریکا ، از همان موقع تحت نظارت جمهوری اسلامی هستند. به جمهوری اسلامی فحش هم می‌دهند اما کارهای لازم را هم انجام می‌دهند. یعنی جمهوری اسلامی چنین پتانسیلی دارد که بتواند اینها را جذب کند. در آن سال‌ها و با اقدامات ما خیلی‌ها که در ابتدای انقلاب فرار کرده بودند به کشور برگشتند. من در آمریکا و در اروپا با خیلی‌ها که رفته بودند صحبت کردم. کسانی که ارتشبد بودند ، سپهبد بودند ، وزیر بودند ، معاون وزیر بودند و بالاخره در حکومت گذشته منصب دار بودند. ما با این‌ها صحبت کردیم. خیلی از اینها به ایران برگشتند و زندگی شان را پس گرفتند و دوباره از ایران رفتند. یعنی به ایران می‌آیند و می‌روند. رفت و آمد دارند. الان شما فهرست پروازهای فرانکفورت به تهران را که نگاه بکنید هفتاد درصد آن افراد مقیم آمریکا هستند و کسانی بودند که قبلا در ایران مشکل داشتند.

آقای فرخ نگهدار چطور؟ با ایشان هم تماسی داشتید؟

فرخ نگهدار ایده برخورد نظامی با جمهوری اسلامی را قبول نداشت. قبول نداشت که باید با جمهوری اسلامی به صورت نظامی برخورد کنند. هر کس که قصد برخورد نظامی با جمهوری اسلامی را نداشته باشد آزاد است. اصلا فرخ نگهدار نباشد ، رضا پهلوی باشد. ما با یک واسطه به رضا پهلوی هم وصل شدیم. رضا پهلوی گفت اجازه بدهید به ایران برگردم. این را برای اولین بار می‌شنوید. رضا پهلوی خیلی برای آمدن به ایران آماده بود. اما اطرافیانش منصرف اش کردند. الان هم رضا پهلوی در کنترل جمهوری اسلامی است. ما دیگر در جمهوری اسلامی مخالف مسلح نداریم.

شما می‌گویید با ایرانی‌های‌ خارج از کشور ارتباط برقرار می‌کردید. استراتژی شما در این حوزه چه بود؟

ببینید هر سیستمی که از تلاطم می‌افتد و به آرامش می‌رسد ، نیروهای فکری اش شروع به کار می‌کنند. یک مثال بزنم. ما سعید شاهسوندی را در عملیات مرصاد دستگیر کردیم. سعید شاهسوندی از اعضای درجه یک کادر منافقین بود. وقتی در عملیات مرصاد دستگیر شد مدتی در ایران بود و الان در آلمان مشغول زندگی است. کتاب فروشی هم دارد. پول کتاب فروشی اش را هم ما دادیم. این چه معنایی دارد؟ اگر سعید شاهسوندی در ابتدای انقلاب دستگیر می‌شد، صد بار اعدام می‌شد. چرا ولش کردیم؟ وقتی دریا آرامش پیدا می‌کند و کشتی در سکون قرار می‌گیرد ، ناخدا افرادی را در کنار خود دارد که آن افراد فکر می‌کنند. در سیستم ، اتاق فکر شکل می‌گیرد.

برای جذب افراد خارج کشور و بازگشت شان به ایران به لحاظ اجرایی چگونه عمل می‌کردید؟

زنگ می‌زدیم به فلان آقا. می‌گفتیم سلام علیکم. آقای سرلشگر فلانی؟ حالتون خوبه؟ از وزارت اطلاعات زنگ می‌زنیم. جناب شما خوب هستید؟ می‌توانیم با شما صحبت کنیم؟ این قدر با او صحبت می‌کردیم و می‌خواستیم سر قرار بیاید. وقتی سر قرار می‌آمد می‌گفتیم سلام علیکم. ما از طرف جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات آمده‌ایم. می‌گفتیم کاری دارید؟ مشکلی دارید؟ به کمکی نیاز دارید؟

تا موقعی که منافقین دست به اسلحه نبرده بودند کسی با آنها کار نداشت. کسی که اسلحه به دست نگیرد برخورد نظام هم با او فرق دارد. خیلی از افراد اپوزیسیون الان عده‌ای‌ پیرمرد هستند که در خارج از کشور زندگی می‌کنند.

من می‌خواهم بگویم نظام جمهوری اسلامی از همان ابتدا به دنبال جذب مخالفان بوده است. آیت ا... خامنه‌ای‌ هم همیشه می‌گویند جذب حداکثری. این عقیده در زمان امام هم بود. ما در وزارت اطلاعات به دنبال جذب حداکثری کسانی بودیم که از کشور خارج شده بودند. بعد از انقلاب 6 میلیون نفر از کشور خارج شدند. نظر ما این بود که اینها به کشور رفت و آمد کنند. الان هم به اینها شناسنامه می‌دهند. خدمت سربازی را به اینها می‌فروشند و کارت پایان خدمت می‌دهند. الان خیلی‌ها به کشور می‌آیند و می‌روند. شیوه ما همیشه جذب اینها بود. خیلی از اینها جذب شدند و الان عامل ما هستند. جذب ما شدند و برای ما کار فرهنگی می‌کنند.

شما صحبت از جذب حداکثری و جذب افراد خارج از کشور می‌کنید. در حالی که در همان ایام افرادی مانند شاپور بختیار و فریدون فرخزاد کشته می‌شوند. آیا این تناقض نیست؟

ادامه مطلب در قسمت بعد-.

 




موضوع مطلب : ناگفته‌های یک اطلاعاتی گفتگو با اکبر خوش کوشک

یکشنبه 94 فروردین 23 :: 10:50 صبح

‌ماده 201 - در موقع برداشتن مهر و موم صورتمجلسی مشتمل بر امور زیر تنظیم می‌شود:
1 - تاریخ - ساعت - روز - ماه - سال با تمام حروف.
2 - نام و مشخصات درخواست‌کننده.
3 - حضور و اظهارات اشخاص ذینفع و نمایندگان آنها و اشخاصی که دادگاه بخش دعوت کرده است.
4 - مهر و موم صحیح و بی‌عیب بوده یا دست خورده با توصیف کامل از دست خوردگی.
5 - نام و سمت کسی که مهر و موم را بر می‌دارد.
6 - امضاء کسی که مهر و موم را برمی‌دارد و سایر حاضرین.
‌ماده 202 - در موقع برداشتن مهر و موم صورت ریز آنچه از ترکه مهر و موم شده مطابق ترتیب مذکور در تحریر ترکه برداشته خواهد شد و اگر‌تنظیم صورت ریز ترکه در یک جلسه تمام نشود در آخر هر جلسه آن قسمتی از ترکه که مهر و موم آن برداشته شده مجدداً مهر و موم می‌شود.
‌ماده 203 - اگر در ضمن ترکه اشیاء یا نوشتجاتی متعلق به غیر باشد و صاحبان آنها استرداد آن را درخواست نمایند باید به کسی که حق گرفتن اشیاء‌و نوشتجات را دارد رد شود و هر گاه صاحبان اشیاء و نوشتجات حاضر نباشند اشیاء و نوشتجات نامبرده حفظ می‌شود تا به صاحبان آنها رد شود.
‌ماده 204 - در موارد زیر مهر و موم بدون تنظیم صورت ریز ترکه برداشته می‌شود:
1 - در صورتی که درخواست‌کننده مهر و موم درخواست رفع مهر و موم را بدون تنظیم صورت ریز ترکه نماید و بین ورثه محجور یا غائب و علت‌دیگری برای مهر و موم یا تحریر ترکه نباشد.
2 - در صورتی که مهر و موم به درخواست بستانکار به عمل آمده و ورثه پرداخت طلب او را تعهد نمایند یا بستانکار با برداشتن مهر و موم بدون‌تنظیم صورت ریز ترکه رضایت دهد و علت دیگری برای مهر و موم یا تحریر ترکه نباشد.
3 - اگر علت مهر و موم قبل از برداشتن مهر و موم یا در جریان آن مرتفع شود.
‌ماده 205 - هر گاه بین ورثه غائب یا محجور باشد و همچنین در صورتی که وارث متوفی معلوم نباشد در موقع برداشتن مهر و موم ترکه باید تحریر‌شود.
‌فصل چهارم - در تحریر ترکه
‌ماده 206 - مقصود از تحریر ترکه تعیین مقدار ترکه و دیون متوفی است.
‌ماده 207 - درخواست تحریر ترکه از ورثه یا نماینده قانونی آنها و وصی برای اداره اموال پذیرفته می‌شود.
‌ماده 208 - امین غائب و قیم محجور باید در ظرف ده روز از تاریخ تعیین و ابلاغ سمت نامبرده به آنها در صورتی که ترکه تحریر نشده باشد‌درخواست تحریر ترکه نمایند.
‌ماده 209 - در صورتی که سهم محجور از ترکه متوفایی قبل از تعیین قیم معین نشده باشد قیم باید به محض انتصاب خود درخواست تحریر ترکه‌نماید و همچنین است در صورتی که پس از تعیین قیم سهمی از ترکه متوفایی به محجور برسد.
‌ماده 210 - دادگاه بخش برای تحریر ترکه وقتی را که کمتر از یک ماه و بیش از سه ماه از تاریخ نشر آگهی نباشد معین کرده و در یکی از روزنامه‌های‌کثیرالانتشار آگهی می‌دهد که ورثه یا نماینده قانونی آنها بستانکاران و مدیونین به متوفی و کسان دیگری که حقی بر ترکه متوفی دارند در ساعت و روز‌معین در دادگاه برای تحریر ترکه حاضر شوند.
‌علاوه بر آگهی فوق برای هر یک از ورثه یا نماینده قانونی آنها و وصی و موصی‌له اگر معین و در حوزه دادگاه مقیم باشند برای حضور در وقت مقرر‌احضاریه فرستاده می‌شود.
‌ماده 211 - هر گاه میزان ترکه کمتر از یک هزار ریال باشد آگهی مذکور در ماده فوق لازم نیست و دادگاه وقتی را برای تحریر ترکه معین کرده و به‌اشخاص ذینفع که معلوم و در حوزه دادگاه مقیم باشند اطلاع می‌دهد.
‌ماده 212 - غیبت اشخاصی که احضار شده‌اند مانع از تحریر ترکه نخواهد بود.
‌ماده 213 - برای تحریر ترکه صورتی از ترکه برداشته می‌شود و این صورت باید مشتمل بر امور زیر باشد:
1 - توصیف اموال منقول با تعیین بهای آن.
2 - تعیین اوصاف و وزن و عیار نقره و طلا آلات.
3 - مبلغ و نوع نقدینه.
4 - بهاء و نوع برگهای بهادار.
5 - اسناد با ذکر خصوصیات آنها.
6 - نام رقبات غیر منقول.
‌ماده 214 - ارزیابی اموال منقول به توسط ارزیابی که مورد تراضی ورثه یا مورد اعتماد دادرس باشد به عمل می‌آید.
‌ماده 215 - مطالبات و بدهی متوفی که به موجب احکام نهایی و اسناد رسمی یا دفاتر و برگهای مربوط به متوفی یا اقرار مدیونین و ورثه مسلم‌است نیز در صورت ترکه نوشته می‌شود.
‌ماده 216 - در موقع تحریر ترکه صورتمجلسی برداشته می‌شود که مشتمل بر امور زیر باشد:
1 - نام و سمت متصدی تحریر ترکه.
2 - نام و مشخصات کسانی که احضار شده و کسانی که حاضر شده‌اند.
3 - محلی که تحریر ترکه در آنجا صورت می‌گیرد.
4 - اظهارات اشخاص راجع به دارایی و بدهی و ترکه متوفی.
5 - نام و مشخصات کسی که اسناد و اموال به او داده می‌شود.
‌ماده 217 - اگر در ضمن ترکه دفاتر بازرگانی باشد جاهای سفید آن با دو خط متقاطع پر می‌شود و اگر دفاتر مطابق قانون پلمب نشده باشد متصدی‌تحریر ترکه صفحات دفتر را امضاء می‌نماید و اگر بین صفحه‌هایی که نوشته شده جای سفید مانده باشد آنجا دو خط متقاطع کشیده می‌شود.
‌ماده 218 - در مدتی که ترکه تحریر می‌شود تصرف در ترکه ممنوع است مگر تصرفاتی که برای اداره و حفظ ترکه لازم است.
‌ماده 219 - عملیات اجرایی راجع به بدهی متوفی در مدت تحریر ترکه معلق می‌ماند.
‌ماده 220 - مرور زمان نسبت به مطالبات متوفی در مدت تحریر ترکه جاری نمی‌شود.
‌ماده 221 - دعاوی راجعه به ترکه یا بدهی متوفی در مدت تحریر ترکه توقیف می‌شود ولی به درخواست مدعی ممکن است خواسته تأمین شود.
‌ماده 222 - صورت ترکه و همچنین صورت مجلس تحریر ترکه در دفتر دادگاه بایگانی می‌شود و اشخاص ذینفع می‌توانند به آن مراجعه نموده و‌رونوشت بگیرند.
‌ماده 223 - هر گاه در موقع تحریر ترکه اختلافی بین ورثه راجع به اداره ترکه باشد دادگاه سعی می‌کند که اختلاف آنها به طریق مسالمت مرتفع شود‌و الا به درخواست یکی از ورثه کسی را از ورثه یا غیر آنها برای حفظ ترکه موقتاً معین می‌نماید.
‌ماده 224 - خاتمه تحریر ترکه به ورثه اطلاع داده می‌شود و هر گاه ورثه یا اقامتگاه آنها معین نباشد اطلاع مزبور به وسیله آگهی در روزنامه خواهد‌شد.
‌فصل پنجم - راجع به دیون متوفی
‌مبحث اول - استیفاء دین از ترکه
‌ماده 225 - دیون و حقوقی که به عهده متوفی است بعد از هزینه کفن و دفن و تجهیز متوفی و سایر هزینه‌های ضروری از قبیل هزینه حفظ و اداره‌ترکه باید از ترکه داده شود.
‌ماده 226 - ورثه ملزم نیستند غیر از ترکه چیزی به بستانکاران بدهند و اگر ترکه برای اداء تمام دیون کافی نباشد ترکه مابین تمام بستانکاران به‌نسبت طلب آنها تقسیم می‌شود مگر اینکه آن را بدون شرط قبول کرده باشند که در این صورت مطابق ماده 246 مسئول خواهند بود.
‌در موقع تقسیم دیونی که به موجب قوانین دارای حق تقدم و رجحان هستند رعایت خواهد شد بستانکاران زیر هر یک به ترتیب حق تقدم بر دیگران‌دارند:
‌طبقه اول
‌الف - حقوق خدمه خانه برای مدت سال آخر قبل از فوت.
ب - حقوق خدمتگذاران بنگاه متوفی برای مدت شش ماه قبل از فوت.
ج - دستمزد کارگرانی که روزانه یا هفتگی مزد می‌گیرند برای مدت سه ماه قبل از فوت.
‌طبقه دوم
‌طلب اشخاصی که مال آنها به عنوان ولایت یا قیمومت تحت اداره متوفی بوده نسبت به میزانی که متوفی از جهت ولایت و یا قیمومت مدیون شده‌است.
‌این نوع طلب در صورتی دارای حق تقدم خواهد بود که موت در دوره قیمومت یا ولایت و یا در ظرف یک سال بعد از آن واقع شده باشد.
‌طبقه سوم
‌طلب پزشک و داروفروش و مطالباتی که به مصرف مداوای متوفی و خانواده‌اش در ظرف سال قبل از فوت رسیده است.
‌طبقه چهارم
‌الف - نفقه زن مطابق ماده 1206 قانون مدنی.
ب - مهریه زن تا میزان ده هزار ریال.
‌طبقه پنجم
‌سایر بستانکاران.
‌ماده 227 - اگر چیزی از ترکه در مقابل دینی رهن باشد مرتهن نسبت به مال مرهون بر سایر بستانکاران مقدم است و اگر بهای مال مرهون از طلب‌مرتهن زاید باشد مقدار زاید مابین بستانکاران تقسیم می‌شود و اگر کمتر باشد مرتهن نسبت به باقیمانده طلب خود مانند سایر بستانکاران خواهد بود.
‌ماده 228 - ورثه می‌توانند دیون را از ترکه یا از مال خود اداء نمایند.
‌ماده 229 - تصرفات ورثه در ترکه از قبیل فروش و صلح و هبه و غیره نافذ نیست مگر بعد از اجازه بستانکاران و یا اداء دیون.
‌ماده 230 - ورثه در مقابل بستانکاران ضامن نقص یا تلف ترکه نیستند مگر اینکه نقص یا تلف مستند به تقصیر آنها باشد.
‌ماده 231 - دیون مؤجل متوفی بعد از فوت حال می‌شود.
‌ماده 232 - دعوی بر میت اعم از دین یا عین باید به طرفیت ورثه و یا نماینده قانونی آنها اقامه شود هر چند ترکه در ید وارث نباشد لیکن مادامی که‌ترکه به دست آنها نرسیده است مسئول اداء دیون نخواهند بود.
‌ماده 233 - اثبات دعوی به طرفیت بعضی از ورثه نسبت به سهم همان بعض مؤثر است و وارث دیگر که طرف دعوی نبوده می‌تواند بر حکمی که‌به طرفیت بعضی از ورثه صادر شده اعتراض نماید.
‌ماده 234 - ورثه می‌توانند برای اثبات طلب یا حقی برای متوفی اقامه دعوی کنند هر چند بعد از ثبوت حق چیزی عاید آنها نشود مثل اینکه دین‌متوفی مستغرق ترکه او باشد.
‌ماده 235 - بستانکار از متوفی نیز در صورتی که ترکه به مقدار کافی برای اداء دین در ید ورثه نباشد می‌تواند بر کسی که او را مدیون متوفی می‌داند‌یا مدعی است که مالی از ترکه متوفی در ید او است اقامه دعوی کند.
‌ماده 236 - در مورد ماده قبل اگر طلب از متوفی محرز نباشد مدعی باید طلب خود را از متوفی به طرفیت ورثه اثبات و پس از آن دعوی خود را بر‌کسی که مدیون متوفی یا مالی از متوفی نزد او می‌داند اقامه کند و می‌تواند بر هر دو در یک دادخواست اقامه دعوی نماید.
‌ماده 237 - در مواردی که برای اداء دیون متوفی وصی معین شده است اثبات دین به طرفیت وصی و ورثه خواهد شد.
‌ماده 238 - در مورد ترکه متوفای بلاوارث که مدیر ترکه معین می‌شود اثبات دین به طرفیت مدیر ترکه می‌گردد.
‌ماده 239 - در دعاوی راجع به عین طرف دعوی کسی است که عین در دست او است خواه وارث باشد یا غیر وارث مگر اینکه آن کس مقر باشد که‌عین جزو ترکه است که در این صورت مدعی باید برای اثبات ادعاء خود بر تمام ورثه اقامه دعوی نماید.
‌ماده 240 - ورثه متوفی می‌توانند ترکه را قبول کرده که دیون متوفی را بپردازند و یا ترکه را واگذار و رد کنند که به بستانکاران داده شود و نیز‌می‌توانند قبول یا رد خود را منوط به تحریر ترکه نمایند و پس از تحریر ترکه دیون و ترکه را مطابق صورت تحریر قبول یا رد نمایند و یا تصفیه ترکه را از‌دادگاه بخواهند.
‌ماده 241 - قیم محجور و امین غایب نمی‌توانند ترکه و دیون را به طور مطلق قبول نمایند ولی می‌توانند مطابق صورت تحریر ترکه قبول کنند.
(‌مبحث دوم - قبول ترکه)
‌ماده 242 - قبول ترکه ممکن است صریح باشد یا ضمنی.
‌قبول صریح آن است که به موجب سند رسمی یا عادی قبول خود را به دادگاه اطلاع بدهند.
‌قبول ضمنی آن است که عملیاتی در ترکه نمایند که کاشف از قبول ترکه و اداء دیون باشد از قبیل بیع و صلح و هبه و رهن و امثال آن که به طور وضوح‌کشف از قبول ترکه نماید.
‌ماده 243 - حفظ ترکه و جمع‌آوری درآمد و وصول مطالبات و به طور کلی اقدامات راجع به اداره ترکه کاشف از قبول آن نخواهد بود.
‌ماده 244 - اگر چیزی از ترکه در معرض تلف بوده یا حفظ آن محتاج به هزینه‌ای باشد که متناسب با بهای آن نیست وارث می‌تواند آن را بفروشد و‌این عمل قبول ضمنی ترکه محسوب نمی‌شود.
‌و همچنین در صورتی که برای هزینه کفن و دفن میت و هزینه ضروری دیگر فروش قسمتی از ترکه لازم باشد این عمل قبول ضمنی ترکه محسوب‌نیست.
‌ماده 245 - اگر وارثی قبل از قبول یا رد ترکه فوت کند ورثه آن وارث به جای او می‌توانند ترکه را قبول یا رد نمایند.
‌ماده 246 - هر گاه بعضی از ورثه ترکه را قبول و بعضی رد نمایند ترکه باید تحریر شود و بعد از تحریر هم می‌توانند قبول یا رد نمایند.
‌ماده 247 - وارثی که ترکه را قبول کرده است مادامی که تصرف در ترکه نکرده می‌تواند رد نماید.
‌ماده 248 - در صورتی که ورثه ترکه را قبول نمایند هر یک مسئول اداء تمام دیون به نسبت سهم خود خواهند بود مگر اینکه ثابت کنند دیون‌متوفی زاید بر ترکه بوده یا ثابت کنند که پس از فوت متوفی ترکه بدون تقصیر آنها تلف شده و باقیمانده ترکه برای پرداخت دیون کافی نیست که در این‌صورت نسبت به زائد از ترکه مسئول نخواهند بود.
‌مبحث سوم - رد ترکه
‌ماده 249 - وارثی که ترکه را رد می‌کند باید کتباً یا شفاهاً به دادگاه اطلاع بدهد اطلاع مزبور در دفتر مخصوصی ثبت خواهد شد این رد نباید معلق یا‌مشروط باشد.
‌ماده 250 - رد ترکه باید در مدت یک ماه از تاریخ اطلاع وارث به فوت مورث به عمل آید اگر در مدت نامبرده رد ترکه به عمل نیاید در حکم قبول و‌مشمول ماده 248 خواهد بود.
‌ماده 251 - در صورتی که ترکه تحریر شده باشد مدت مذکور فوق از تاریخ ابلاغ خاتمه تحریر ترکه به وارث شروع می‌شود.
‌ماده 252 - اگر وارثی قبل از رد ترکه فوت شود حق رد به ورثه او منتقل می‌شود.
‌ماده 253 - اگر وارث عذر موجهی برای عدم اظهار رد در مدت مقرر داشته باشد دادگاه می‌تواند مهلت مذکور را تمدید یا تجدید کند.
‌ماده 254 - هر گاه تمام ورثه ترکه را رد نمایند در حکم ترکه متوفای بلاوارث بوده و مطابق مقررات فصل هشتم این باب رفتار می‌شود لیکن اگر از‌دیون متوفی زائدی بماند مال ورثه خواهد بود.
‌مبحث چهارم - قبول دیون مطابق صورت تحریر ترکه
‌ماده 255 - در صورتی که ورثه فقط مطابق صورت تحریر ترکه، ترکه و دیون را قبول کنند باید در ظرف مدت یک ماه از تاریخ فوت مورث این‌مطلب را به دادگاه بخش اطلاع دهند در این صورت ورثه ملزمند که دیون متوفی را در حدود صورت ترکه بپردازند هر چند بعد از تنظیم صورت تحریر‌ترکه ادعای طلب شده باشد.
‌ماده 256 - اطلاع مذکور فوق در صورتی مؤثر است که قبلاً ترکه تحریر شده یا بعداً تحریر شود.
‌ماده 257 - بعد از تحریر ترکه نیز ورثه می‌توانند در ظرف یک ماه از تاریخ اطلاع به خاتمه تحریر ترکه قبول یا رد خود را اظهار نمایند و دادگاه بخش‌می‌تواند به حسب اقتضاء این مدت را زیاد کند.
‌ماده 258 - در صورتی که بعضی از ورثه ترکه را قبول کرده و بعضی رد نمایند وارثی که ترکه را قبول کرده است اقدامات لازمه را برای اداره ترکه و‌اداء دیون و حقوق و وصول مطالبات و غیره انجام می‌دهد و وارثی که ترکه را رد کرده است حق هیچگونه اعتراضی به عملیات او ندارد لیکن اگر پس از‌تصفیه ترکه چیزی از ترکه بماند سهم‌الارث وارثی که ترکه را رد کرده است به او داده خواهد شد.
‌در این صورت وارثی که ترکه را قبول کرده در ازای زحمتی که برای اداره کردن ترکه نسبت به سهم سایرین متحمل شده مستحق دستمزد خواهد بود‌تشخیص میزان دستمزد در صورت عدم تراضی با دادگاه است.
‌ماده 259 - در صورت تحریر ترکه وارثی که در مدت مقرر قبول یا رد خود را اظهار نکرده باشد در حکم کسی است که مطابق صورت تحریر ترکه‌دیون را قبول کرده باشد.
(‌مبحث پنجم - تصفیه)
‌ماده 260 - مقصود از تصفیه ترکه تعیین دیون و حقوق بر عهده متوفی و پرداخت آنها و خارج کردن مورد وصیت از ماترک است.
‌ماده 261 - وصی و هر یک از ورثه می‌توانند از دادگاه کتباً تصفیه ترکه را بخواهند.
‌ماده 262 - هر گاه بعضی از ورثه ترکه را قبول کرده باشند سایر ورثه نمی‌توانند تصفیه ترکه را بخواهند.
‌ماده 263 - دادگاه بخش پس از درخواست تصفیه منتهی تا یک هفته یک یا چند نفر را به سمت مدیر تصفیه معین می‌نماید و آنها تحت نظر دادرس‌امور تصفیه را انجام می‌دهند.
‌و اگر اداره تصفیه در محل موجود باشد آن را به اداره نامبرده مراجعه می‌نمایند.
‌اداره تصفیه می‌تواند یک یا چند نفر را به سمت مدیر تصفیه معین نماید که تحت نظر آنها امور تصفیه را انجام دهند.
‌ماده 264 - در صورتی که متوفی وصی برای اداره اموال داشته باشد امر تصفیه به وصی واگذار می‌شود.
‌ماده 265 - شکایت از عملیات مدیر تصفیه راجع به دادگاهی است که مدیر تصفیه را معین و دادرس به حسب اقتضاء مورد دستور لازم به مدیر‌تصفیه می‌دهد و نیز می‌تواند مدیر تصفیه را تغییر دهد.
‌ماده 266 - پس از تعیین مدیر تصفیه اموال به مدیر تصفیه تسلیم می‌شود و در صورتی که ترکه تحریر نشده باشد مطابق فصل چهارم این باب تحریر‌می‌شود.
‌ماده 267 - پس از تعیین حقوق و دیون متوفی و پرداخت آن و اخراج مورد وصیت اگر از ترکه چیزی باقی بماند باقیمانده ترکه به ورثه داده می‌شود.
‌ماده 268 - مدیر تصفیه باید مطالبات متوفی را وصول و از خراب و ضایع شدن اموالی که در معرض خرابی و تضییع است جلوگیری کرده و آنها را‌به فروش برساند در نگاهداری اموال مواظبت نموده و تعمیرات ضروری اموال غیر منقول را بنماید از تعطیل کارخانه و یا تجارتخانه متوفی در صورتی‌که دایر باشد جلوگیری کند - درآمد ترکه و محصول را جمع‌آوری نموده و نظر به مقتضیات انبار نماید و یا به فروش برساند مواد اولیه را که برای دائر‌ماندن بنگاه صنعتی و یا بازرگانی متوفی لازم است تحصیل و یا تجدید کند.
‌ماده 269 - مدیر تصفیه کلیه اقداماتی که برای اداره ترکه لازم است به عمل می‌آورد ولی نباید از حدود اقداماتی که عادتاً برای انجام مأموریت او‌لازم بوده خارج شود.
‌ماده 270 - بعد از تحریر ترکه مدیر تصفیه وقتی را برای رسیدگی تعیین و به ورثه و بستانکاران و اشخاص ذینفعی که خود را معرفی کرده‌اند اطلاع‌می‌دهد که در وقت معین حاضر شوند.
‌ماده 271 - مدیر تصفیه در وقت مقرر شروع به رسیدگی نموده و پس از رسیدگی کلیه دیون و حقوقی را که به ترکه تعلق می‌گیرد تأدیه می‌نماید.
‌ماده 272 - بستانکاری که در موعد مقرر برای تحریر ترکه خود را معرفی نکرده یا پس از معرفی طلب او تصدیق نشده باشد می‌تواند در دادگاه‌صلاحیتدار تا مقداری که از ترکه به ورثه داده شده است بر ورثه اقامه دعوی نماید.
‌و اگر چیزی به ورثه نرسیده یا آنچه رسیده است کافی برای تأدیه طلب نباشد می‌تواند بر بستانکاران دیگر که ترکه به آنها داده شده برای اخذ حصه‌غرمایی خود اقامه دعوی نماید.
‌ماده 273 - کسی که ادعای طلبی نموده و طلب او تصدیق نشده باشد و نیز کسی که طلب او کسر شده یا حق رهن و یا حق رجحان او منظور نشده‌می‌تواند در دادگاه صلاحیتدار اقامه دعوی نماید.
‌ماده 274 - تصفیه ترکه متوفی در صورتی که متوفی بازرگان باشد تابع مقررات تصفیه امور بازرگان متوقف است.
‌ماده 275 - فروش اموال متوفی به توسط مدیر تصفیه باید به طریق مزایده باشد مگر اموالی که دارای نرخ معینی است یا تمام اشخاص ذینفع در‌قیمت آن موافق باشند ترتیب مزایده در آیین‌نامه وزارت دادگستری معین می‌شود.
‌فصل ششم - راجع به وصیت
‌ماده 276 - وصیت‌نامه اعم از اینکه راجع باشد به وصیت عهدی یا تملیکی منقول یا غیر منقول ممکن است به طور رسمی یا خودنوشت یا سری‌تنظیم شود.
‌ماده 277 - ترتیب تنظیم وصیت‌نامه رسمی و اعتبار آن به طوری است که برای اسناد تنظیم شده در دفاتر اسناد رسمی مقرر است.
‌ماده 278 - وصیت‌نامه خودنوشت در صورتی معتبر است که تمام آن به خط موصی نوشته شده و دارای تاریخ روز و ماه و سال به خط موصی بوده‌و به امضاء او رسیده باشد.
‌ماده 279 - وصیت‌نامه سری ممکن است به خط موصی یا به خط دیگری باشد ولی در هر صورت باید به امضاء موصی برسد و به ترتیبی که برای‌امانت اسناد در قانون ثبت اسناد مقرر گردیده در اداره ثبت اقامتگاه موصی یا محل دیگری که در آیین‌نامه وزارت دادگستری معین می‌گردد امانت گذارده‌می‌شود.
‌ماده 280 - کسی که سواد ندارد نمی‌تواند به ترتیب سری وصیت نماید.
‌ماده 281 - کسی که نمی‌تواند حرف بزند هر گاه بخواهد وصیت‌نامه سری تنظیم کند باید تمام وصیت‌نامه را به خط خود نوشته و امضاء نماید و نیز‌در حضور مسئول دفتر رسمی روی وصیت‌نامه بنویسد که این برگ وصیت‌نامه او است و در این صورت مسئول دفتر باید روی پاکت یا لفافی که‌وصیت‌نامه در او است بنویسد که عبارت مزبور را موصی در حضور او نوشته است.
‌ماده 282 - وصیت‌نامه سری را موصی همه وقت می‌تواند به ترتیبی که برای استرداد اسناد امانتی مقرر است استرداد نماید.
‌ماده 283 - در موارد فوق‌العاده از قبیل جنگ یا خطر مرگ فوری و امراض ساریه و مسافرت در دریا که مراوده نوعاً مقطوع و به این جهت موصی‌نمی‌تواند به یکی از طرق مذکور وصیت کند ممکن است وصیت به طریقی که در مواد بعد ذکر می‌شود واقع شود.
‌ماده 284 - افراد و افسران نظامی و کسانی که در ارتش اشتغال به کاری دارند می‌توانند نزد یک نفر افسر یا همردیف او با حضور دو گواه وصیت‌خود را شفاهاً اظهار نمایند.
‌ماده 285 - در صورتی که نظامی یا کسی که در ارتش اشتغال به کاری دارد بیمار یا مجروح باشد ممکن است وصیت خود را در حضور رییس‌بهداری ارتش و مدیر بیمارستان که موصی آنجا است اظهار نماید.
‌ماده 286 - اشخاصی می‌توانند به ترتیب مذکور در دو ماده قبل وصیت نمایند که در جنگ یا مأمور عملیات جنگی باشند و یا در محلی زندانی یا‌محصور باشند که مراوده‌ای با خارج نباشد.
‌ماده 287 - در سایر موارد مذکور در ماده 283 موصی می‌تواند در حضور دو نفر گواه وصیت خود را اظهار نماید و یکی از آن دو گواه اظهارات او را‌با تعیین تاریخ روز و ماه و سال و محل وقوع وصیت نوشته و موصی و گواه‌ها آن را امضاء می‌نمایند و اگر موصی نتواند امضاء کند گواه‌ها این نکته را در‌وصیت‌نامه قید می‌کنند.
‌ماده 288 - اشخاصی که مطابق ماده 284 و 285 وصیت نزد آنها شده و همچنین گواه‌های مذکور در ماده قبل در اول زمان امکان باید در اداره ثبت‌اسناد یا محلی که در آیین‌نامه وزارت دادگستری تعیین می‌شود حاضر شده وصیت‌نامه را مطابق مقررات راجع به امانت گذاردن اسناد امانت بگذارند و‌ضمناً اعلام کنند که این آخرین وصیت موصی است که با داشتن اهلیت اظهار داشته.
‌ماده 289 - در صورتی که اشخاص مذکور در ماده 284 و 285 اظهارات موصی را ننوشته باشند در اول زمان امکان نزد دادرس دادگاه بخشی که به‌او دسترسی دارند حاضر شده و اظهارات موصی را با تاریخ و محل وقوع وصیت و اهلیت موصی شفاهاً اظهار می‌دارند. اظهارات مزبور در‌صورتمجلس نوشته شده و به امضاء دادرس دادگاه بخش و گواه‌ها می‌رسد.
‌ماده 290 - وصیتی که مطابق مواد قبل (‌در موارد غیر عادی) واقع می‌شود بعد از گذشتن یک ماه از تاریخ مراجعت و رسیدن موصی به محلی که‌بتواند به یکی از طرق مذکور در ماده 276 وصیت کند یا گذشتن یک ماه از تاریخ باز شدن راه و مرتفع شدن مانعی که به واسطه آن مانع نتوانسته موصی‌به یکی از طرق مذکور وصیت نماید بی‌اعتبار می‌شود مشروط به اینکه در مدت نامبرده موصی متمکن از وصیت باشد.
‌ماده 291 - هر وصیتی که به ترتیب مذکور در این فصل واقع نشده باشد در مراجع رسمی پذیرفته نیست مگر اینکه اشخاص ذینفع در ترکه به‌صحت وصیت اقرار نمایند.
‌ماده 292 - هر دادگاه - اداره - بنگاه یا شخصی که وصیت‌نامه به او سپرده شده و نیز دادگاهی که در موارد فوق‌العاده وصیت در آنجا اظهار گردیده‌مکلف است بعد از اطلاع به فوت موصی وصیت‌نامه یا صورتمجلس راجع به وصیت را به دادگاه بخشی که برای رسیدگی به امور راجع به ترکه متوفی‌صالح است بفرستد اعم از اینکه وصیت‌نامه نامبرده به حسب قانون قابل ترتیب اثر باشد یا نباشد و هر گاه وصیت‌نامه متعدد باشد باید تمام آنها فرستاده‌شود.
‌ماده 293 - هر گاه کسی که وصیت‌نامه نزد او است خارج از مقر دادگاه بخش مذکور فوق باشد می‌تواند وصیت‌نامه را به دادگاه محل خود تسلیم‌نماید و آن دادگاه مکلف است فوراً وصیت‌نامه را به دادگاه بخش نامبرده بفرستد.
‌ماده 294 - دادگاه بخش در آگهی که برای اداره یا تصفیه ترکه یا تصدیق حصر وراثت می‌شود قید می‌کند که هر کس وصیت‌نامه‌ای از متوفی نزد او‌است در مدت سه ماه به دادگاهی که آگهی نموده بفرستد و پس از گذشتن این مدت هر وصیت‌نامه‌ای (‌جز وصیت‌نامه رسمی و سری) ابراز شود از‌درجه اعتبار ساقط است.
‌ماده 295 - پس از گذشتن مدت مذکور فوق دادگاه بخش وقتی را برای افتتاح وصیت‌نامه تعیین و به اشخاصی که وراثت آنها معلوم است اطلاع‌می‌دهد که در وقت مزبور حاضر شوند.
‌ماده 296 - هنگام ابراز وصیت‌نامه دادرس دادگاه بخش باید با حضور نماینده دادستان یا مدیر دفتر صورتمجلسی مشتمل بر خلاصه وصیت و‌اینکه وصیت‌نامه در حضور او باز شده و خصوصیات وصیت‌نامه از قبیل مهر و موم و غیره تنظیم و به امضاء حضار برساند.
‌وصیت‌نامه سری را دادرس دادگاه بخش با حضور اشخاصی باز می‌نماید که لفاف آن را امضاء یا مهر کرده و در تاریخ باز کردن زنده و در مقر دادگاه‌حاضر هستند.
‌اصل وصیت‌نامه که مطابق این ماده نزد دادرس دادگاه بخش باز می‌شود به دفتر امانات ثبت فرستاده می‌شود و رونوشت آن در دفتر دادگاه می‌ماند -‌اشخاص ذینفع می‌توانند از آن رونوشت بگیرند.
‌ماده 297 - بعد از باز شدن وصیت‌نامه دادگاه بخش به اشخاصی که وصیت به نفع آنها شده یا کسانی که وصی معین شده‌اند مراتب را اطلاع‌می‌دهد.
‌ماده 298 - وصیت‌نامه وقتی معتبر است که تمام آن موجود باشد و ادعاء فقدان وصیت‌نامه اعم از اینکه این دعوی نسبت به تمام وصیت‌نامه یا‌قسمتی از آن باشد مسموع نیست.
‌ماده 299 - ترتیب صدور سند مالکیت به نام ورثه یا موصی‌له نسبت به اموال غیر منقول که به نام مورث ثبت شده است در آیین‌نامه وزارت‌دادگستری معین می‌شود.
‌فصل هفتم - در تقسیم
‌ماده 300 - در صورت تعدد ورثه هر یک از آنها می‌توانند از دادگاه درخواست تقسیم سهم خود را از سهم سایر ورثه بخواهند.




موضوع مطلب : قانون امور حسبی ماده200-300

یکشنبه 94 فروردین 23 :: 10:48 صبح

‌ماده 101 - در مورد ماده 1244 قانون مدنی اگر قیم قبل از تعیین شخص دیگری به جای او صورتحساب را فرستاده یا معلوم شود که تأخیر در‌فرستادن صورتحساب به واسطه عذر موجه بوده است ممکن است همان شخص را به قیمومت ابقاء یا مجدداً او را به قیمومت معین نمود.
‌ماده 102 - محجور می‌تواند در موارد رفع حجر اعلام خروج از قیمومت را از دادگاه بخواهد و دادگاه پس از رسیدگی و احراز موجب رفع حجر‌خروج محجور را از تحت قیمومت اعلام می‌نماید.
‌باب چهارم - امور راجع به امین
‌ماده 103 - علاوه بر مواردی که مطابق قانون مدنی تعیین امین می‌شود در موارد زیر نیز امین معین خواهد شد:
1 - برای اداره سهم‌الارثی که ممکن است از ترکه متوفی به جنین تعلق گیرد در صورتی که جنین ولی یا وصی نداشته باشد.
2ـ برای اداره اموالی که به مصارف عمومی اختصاص داده شده و مدیری نداشته باشد.
‌ماده 104 - کسی که در اثر کبر سن یا بیماری و امثال آن از اداره تمام و یا بعض اموال خود عاجز شده می‌تواند از دادگاه بخواهد که برای اداره اموال‌او امین معین شود.
‌ماده 105 - تعیین امین برای جنین در دادگاه شهرستانی به عمل می‌آید که مادر جنین در حوزه آن دادگاه اقامت دارد و برای کسی که عاجز از اداره‌اموال خود است دادگاه شهرستانی که شخص نامبرده در حوزه آن اقامت دارد و در سایر مواردی که احتیاج به تعیین امین پیدا می‌شود دادگاه شهرستانی‌صالح است که در حوزه آن دادگاه احتیاج به تعیین امین حاصل شده است.
‌ماده 106 - سایر امور مربوطه به امین با دادگاهی است که امین را تعیین کرده است.
‌ماده 107 - در مورد جنین دادستان و اقربای جنین و در مورد مصارف عمومی دادستان و هر ذی‌نفعی می‌تواند از دادگاه درخواست تعیین امین‌نماید.
‌ماده 108 - دادستان می‌تواند اشخاصی را که برای سمت امانت مناسب باشند به دادگاه معرفی نموده و دادگاه پس از احراز لزوم تعیین امین از بین‌اشخاص نامبرده یا اشخاص دیگر که طرف اعتماد باشند یک یا چند نفر را به سمت امین معین می‌نماید.
‌ماده 109 - مادر جنین در صورت داشتن صلاحیت بر دیگران مقدم است و در صورت عدم صلاحیت یا عدم قبول او اقربای نسبی و سببی جنین بر‌دیگران مقدم خواهند بود.
‌ماده 110 - در غیر مورد جنین پدر و جد و مادر و اولاد و زن و شوهر کسی که امین برای اداره اموال او معین می‌شود با داشتن صلاحیت به ترتیب‌مذکور بر دیگران تقدم دارند و در صورت نبودن اشخاص مذکور سایر اقربا بر دیگران مقدم هستند.
‌ماده 111 - دادگاه می‌تواند علاوه بر امین یک یا چند نفر را به عنوان ناظر معین نماید.
‌ماده 112 - صورت تعدد امین و ناظر دادگاه باید حدود اختیارات آنها را معین نماید و نیز می‌تواند وظایف امناء متعدد را تفکیک کند.
‌ماده 113 - حفظ و نظارت اموال در مواردی که محتاج به تعیین امین است مادام که امین معین نشده به عهده دادستانی است که اموال در حوزه او‌یافت می‌شود.
‌ماده 114 - در خارج ایران مأمورین کنسولی ایران حق دارند برای اداره اموال ایرانیان که محتاج به تعیین امین و واقع در حوزه مأموریت آنها است‌موقتاً نصب امین نمایند و باید تا ده روز پس از نصب امین مدارک عمل خود را به وسیله وزارت امور خارجه به وزارت دادگستری بفرستند - نصب امین‌نامبرده وقتی قطعی می‌گردد که دادگاه شهرستان تهران تصمیم مأمور کنسولی را تنفیذ کند.
‌ماده 115 - وظایف و اختیاراتی که به موجب قانون و نظامات مربوطه در مورد دخالت دادستانها در امور محتاج به تعیین امین مقرر است در خارج‌ایران به عهده مأمورین کنسولی خواهد بود.
‌ماده 116 - اگر در عهود و قراردادهای منعقده بین دولت ایران و دولتی که مأمور کنسولی مأموریت خود را در کشور آن دولت اجراء می‌کند ترتیبی‌بر خلاف مقررات دو ماده فوق اتخاذ شده باشد مأمورین مذکور مفاد آن دو ماده را تا حدی که با مقررات عهدنامه یا قرارداد مخالف نباشد اجراء خواهند‌کرد.
‌ماده 117 - اشخاصی که نباید به قیمومت منصوب شوند به سمت امین معین نخواهند شد.
‌ماده 118 - کسی که به عنوان عجز از اداره اموال برای او امین معین شده اگر تصرفی در اموال خود بنماید نافذ است و امین نمی‌تواند او را ممانعت‌نماید.
‌ماده 119 - مقررات راجع به وظائف و اختیارات و مسئولیت قیم شامل امین غائب و جنین هم می‌شود.
‌ماده 120 - سمت امینی که برای جنین معین شده است پس از تولد طفل زائل می‌شود و در غیر این مورد نیز پس از زوال سببی که موجب تعیین‌امین شده است سمت امین زائل خواهد شد.
‌ماده 121 - مقررات راجع به عزل قیم نسبت به امین هم جاری است.
‌ماده 122 - امینی که برای اداره اموال مربوطه به مصارف عمومی تعیین می‌شود باید به ترتیبی که مقرر شده و موافق مصلحت اموال را اداره و در‌مصارف مخصوصه که مقرر شده است صرف نماید.
‌ماده 123 - امینی که برای اداره اموال عاجز معین می‌شود به منزله وکیل عاجز است و احکام وکیل نسبت به او جاری است.
‌ماده 124 - امین باید در ظرف سه روز پس از ابلاغ با رعایت مدت مسافت مذکور در آیین دادرسی مدنی قبول یا عدم قبول سمت امانت را به دادگاه‌اطلاع دهد و اگر در این مدت قبول خود را اطلاع نداد شخص دیگری معین خواهد شد مگر اینکه قبل از تعیین دیگری قبول سمت امانت را به دادگاه‌اطلاع دهد که در این صورت همان شخص به سمت امانت باقی خواهد ماند.
‌ماده 125 - هزینه حفظ و اداره اموالی که برای آن امین معین شده است از اموال نامبرده برداشته خواهد شد.
‌باب چهارم - راجع به غائب مفقودالاثر
‌فصل اول - در صلاحیت دادگاه
‌ماده 126 - امور راجع به غائب مفقودالاثر با دادگاه شهرستان محلی است که آخرین اقامتگاه غائب در آن محل بوده.
‌ماده 127 - هر گاه آخرین اقامتگاه غائب در خارج از ایران باشد دادگاهی برای رسیدگی به امور غائب صالح است که آخرین محل سکونت غائب در‌حوزه آن دادگاه بوده.
‌ماده 128 - هر گاه غائب در ایران اقامتگاه یا محل سکنی نداشته یا اقامتگاه و محل سکنای او در ایران معلوم نباشد دادگاه محلی برای رسیدگی به‌امور غائب صالح است که ورثه غائب در آن محل اقامت یا سکنی دارند.
‌ماده 129 - در صورتی که ورثه غائب در ایران معلوم نباشد دادگاهی صالح است که غائب در آنجا مال دارد.
‌فصل دوم - در تعیین امین
‌ماده 130 - دادستان و اشخاص ذینفع از قبیل وراث و بستانکار حق دارند از دادگاه درخواست تعیین امین برای اداره اموال غائب بنمایند.
‌ماده 131 - پس از وصول درخواست تعیین امین دادگاه در خصوص غیبت و اینکه غائب کسی را برای اداره اموال خود معین کرده است یا نه تحقیق‌نموده و پس از احراز غیبت و وجود شرایط ماده 1012 قانون مدنی تعیین امین می‌نماید.
‌ماده 132 - کسی که در زمان غیبت غائب عملاً متصدی امور او باشد در موقع تعیین امین برای غائب آن شخص بر دیگران مقدم خواهد بود.
‌ماده 133 - غائبی که تابعیت او مشکوک است تابع مقررات راجع به تبعه ایران است.
‌ماده 134 - سایر احکام امین غائب مطابق احکام مذکور در قانون مدنی و باب سوم این قانون است.
‌ماده 135 - بعد از صدور حکم موت فرضی غائب یا معلوم شدن موت حقیقی یا زنده بودن غائب سمت امین زایل می‌شود.
‌فصل سوم - دادن اموال به طور موقت به تصرف ورثه
‌ماده 136 - بعد از گذشتن دو سال تمام از آخرین خبر غائب ورثه او می‌توانند از دادگاه درخواست کنند که دارایی غائب به تصرف آنها داده شود.
‌ماده 137 - درخواست باید کتبی و مشتمل بر امور زیر باشد:
1 - نام و مشخصات درخواست‌کننده.
2 - مشخصات غائب.
3 - تاریخ غیبت.
4 - ادله و جهاتی که به موجب آن درخواست‌کننده حق این درخواست را برای خود قائل است.
‌ماده 138 - پس از وصول درخواست‌نامه دادگاه با حضور درخواست‌کننده و دادستان به دلائل درخواست رسیدگی می‌نماید و نیز راجع به اقامتگاه‌غائب و تاریخ غیبت و معلوم نبودن محل او بازجویی لازم نموده و در صورت احراز صلاحیت درخواست‌کننده آگهی مشتمل بر درخواست نامبرده و‌دعوت اشخاصی که از غائب اطلاعی دارند برای اظهار اطلاع به دادگاه ترتیب می‌دهد.
‌ماده 139 - آگهی مذکور فوق در سه دفعه متوالی هر کدام به فاصله یک ماه منتشر می‌شود و پس از یک سال از تاریخ نشر آخرین آگهی در صورت‌وجود شرایط مذکور در ماده 1025 و 1026 قانون مدنی اموال غائب به تصرف ورثه او داده می‌شود.
‌ماده 140 - در صورتی که غائب برای اداره اموال خود کسی را معین کرده باشد و آن کس فوت شود یا به جهت دیگری صلاحیتش برای اداره اموال‌از بین برود امین برای اداره اموال معین می‌گردد و اموال به تصرف ورثه داده نمی‌شود تا حکم موت فرضی غائب صادر شود.
‌ماده 141 - هر گاه در بین اموال غائب مال ضایع شدنی باشد ورثه یا امین که اموال غائب به تصرف آنها داده شده آن مال را فروخته و از نتیجه‌فروش با رعایت مصلحت غائب مالی خریداری و یا اقدام دیگری که به صرفه غائب باشد می‌نماید.
‌ماده 142 - هر یک از امین و ورثه که اموال غائب به تصرف آنها داده شده است می‌توانند با اجازه دادستان اموال منقوله غائب را که مورد احتیاج‌نیست فروخته و از پول آن مال دیگری که موافق مصلحت غائب باشد خریداری و یا اقدام دیگری که به صرفه غائب باشد بنمایند.
‌ماده 143 - در موردی که اموال غائب به ورثه تسلیم می‌شود هر گاه وصیتی شده باشد اموال مورد وصیت به وصی یا موصی‌له داده می‌شود‌مشروط به اینکه مطابق ماده 1026 قانون مدنی تأمین بدهند.
‌ماده 144 - ورثه و وصی و موصی‌له که اموال غائب موقتاً به آنها تسلیم می‌شود باید اموال را با رعایت مصلحت غائب حفظ و اداره نمایند و آنها در‌اداره اموال غائب به منزله وکیل او خواهند بود.
‌ماده 145 - در مورد تسلیم اموال به امین یا ورثه دادگاه به درخواست یکی از ورثه یا امین صورتی از اموال و اسناد غائب تنظیم می‌نماید و این‌صورت در دفتر دادگاه بایگانی می‌شود و اشخاص ذی‌نفع می‌توانند از آن رونوشت بگیرند.
‌ماده 146 - در صورتی که ورثه درخواست کنند صورت اموال با حضور دادستان تنظیم و بهای اموال به توسط کارشناس معین و در صورت اموال‌بهای آنها قید شود دادگاه درخواست نامبرده را می‌پذیرد و هزینه ارزیابی از مال غائب برداشته خواهد شد.
‌ماده 147 - نفقه اشخاص واجب‌النفقه غائب و دیون غائب از وجوه نقد یا منافع اموال او داده می‌شود و در صورت عدم کفایت از اموال منقوله‌فروخته خواهد شد و اگر اموال منقول هم کافی نباشد از اموال غیر منقول فروخته می‌شود.
‌ماده 148 - در غیر مورد ماده قبل ورثه و امین حق ندارند اموال غیر منقول غائب را بفروشند یا رهن بگذارند.
‌ماده 149 - در دعوی بر غائب ورثه یا امین که مال به تصرف آنها داده شده طرف دعوی خواهند بود و همچنین ورثه یا امین حق دارند برای وصول‌مطالبات غائب اقامه دعوی نمایند.
‌ماده 150 - در موردی که اموال غائب به تصرف ورثه یا امین داده شده باشد دادگاه می‌تواند حق‌الزحمه متناسبی از درآمد اموال برای ورثه یا امین‌معین نماید هزینه حفظ و اداره اموال غائب از اموال غائب برداشته می‌شود.
‌ماده 151 - هر گاه بین ورثه غائب غائبی بوده که محتاج به تعیین امین باشد برای او نیز امینی معین و سهم شخص غائب به امین سپرده می‌شود.
‌ماده 152 - هر گاه بین ورثه غائب محجوری باشد سهم او به ولی یا قیم یا وصی سپرده خواهد شد.
‌فصل چهارم - در حکم موت فرضی
‌ماده 153 - اشخاص زیر می‌توانند از دادگاه درخواست صدور حکم موت فرضی غائب را بنمایند:
1 - ورثه غائب.
2 - وصی و موصی‌له.
‌ماده 154 - درخواست باید کتبی و مشتمل بر امور زیر باشد:
1 - مشخصات غائب.
2 - تاریخ غیبت.
3 - دلایلی که به موجب آن درخواست‌کننده حق درخواست صدور حکم موت فرضی را دارد.
4 - ادله و اسنادی که مطابق ماده 1020 و 1021 و 1022 قانون مدنی ممکن است به موجب آن ادله و اسناد درخواست حکم موت فرضی غائب را‌نمود.
‌ماده 155 - پس از وصول درخواست‌نامه دادگاه اظهارات و دلایل درخواست‌کننده را در نظر گرفته و در صورتی که اظهارات و دلایل نامبرده را‌موجه دانست آگهی مطابق ماده 1023 قانون مدنی ترتیب می‌دهد و این آگهی در سه دفعه متوالی هر کدام به فاصله یک ماه منتشر می‌شود و جلسه‌رسیدگی به درخواست به فاصله یک سال از تاریخ نشر آخرین آگهی معین می‌گردد.
‌مقررات این ماده در صورتی اجراء می‌شود که قبلاً در زمینه درخواست تصرف اموال آگهی نشده باشد و چنانچه مطابق ماده 1025 قانون مدنی آگهی شده باشد دادگاه به آن اکتفا می‌نماید.
‌ماده 156 - رسیدگی با حضور درخواست‌کننده و دادستان به عمل می‌آید - عدم حضور درخواست‌کننده مانع رسیدگی نیست.
‌ماده 157 - دادگاه می‌تواند هر گونه تحقیق که مقتضی بداند بنماید و پس از احراز موجبات صدور حکم موت فرضی حکم می‌دهد.
‌ماده 158 - حکم باید مشتمل بر امور زیر باشد:
1 - نام و نام خانواده درخواست‌کننده.
2 - مشخصات غائب.
3 - دلایل و مستندات حکم.
4 - تاریخ صدور حکم.
‌ماده 159 - درخواست‌کننده می‌تواند از رد درخواست خود و دادستان از حکم موت فرضی پژوهش بخواهد و رأی پژوهش قابل فرجام نیست.
‌ماده 160 - بعد از قطعیت حکم موت فرضی تأمیناتی که از امین یا ورثه گرفته شده است مرتفع می‌شود.
‌ماده 161 - در هر موقع که موت حقیقی یا زنده بودن غائب معلوم شود اقداماتی که راجع به موت فرضی او به عمل آمده است بلااثر خواهد شد‌مگر اقداماتی که برای حفظ و اداره اموال غائب شده است.
‌باب پنجم - در امور راجع به ترکه
‌فصل اول - در صلاحیت
‌ماده 162 - امور راجع به ترکه عبارت است از اقداماتی که برای حفظ ترکه و رسانیدن آن به صاحبان حقوق می‌شود از قبیل مهر و موم و تحریر ترکه‌و اداره ترکه و غیره.
‌ماده 163 - امور راجع به ترکه با دادگاه بخشی است که آخرین اقامتگاه متوفی در ایران در حوزه آن دادگاه بوده و اگر متوفی در ایران اقامتگاه نداشته‌با دادگاهی است که آخرین محل سکنای متوفی در حوزه آن دادگاه بوده.
‌ماده 164 - هر گاه متوفی در ایران اقامتگاه یا محل سکنی نداشته دادگاهی صالح است که ترکه در آنجا واقع شده و اگر ترکه در جاهای مختلف باشد‌دادگاهی که مال غیر منقول در حوزه آن واقع است صلاحیت خواهد داشت و اگر اموال غیر منقول در حوزه‌های متعدد باشد صلاحیت با دادگاهی است‌که قبلاً شروع به اقدام کرده.
‌ماده 165 - هر گاه تمام یا قسمتی از اموال متوفی در حوزه دادگاهی غیر از دادگاهی که مطابق مواد فوق صالح است باشد دادگاهی که اموال در حوزه‌آن دادگاه است اقدامات راجع به حفظ اموال متوفی را از قبیل مهر و موم به عمل آورده رونوشت صورتمجلس عملیات خود را به دادگاهی که مطابق دو‌ماده فوق برای رسیدگی به امور ترکه صالح است می‌فرستند.
‌فصل دوم - در مهر و موم
‌ماده 166 - دادگاه بخش مهر مخصوصی برای مهر و موم ترکه خواهد داشت و نمونه آن باید نزد رییس دادگاه شهرستان باشد.
‌ماده 167 - اشخاص مذکور زیر می‌توانند درخواست مهر و موم ترکه را بنمایند:
1 - هر یک از ورثه متوفی یا نماینده قانونی آنها.
2 - موصی‌له در صورتی که وصیت به جزء مشاع شده باشد.
3 - طلبکار متوفی که طلب او مستند به سند رسمی یا حکم قطعی باشد به مقدار طلب در صورتی که در مقابل طلب رهن نبوده و ترتیب دیگری‌هم برای تأمین طلب نشده باشد.
4 - کسی که از طرف متوفی به عنوان وصایت معین شده باشد.
‌ماده 168 - دادگاه بخش در موارد زیر پس از اطلاع اقدام به مهر و موم می‌نماید:
1 - در موردی که کسی که در خانه استیجاری یا مهمانخانه و امثال آن فوت شده و کسی برای حفظ اموال او نباشد.
2 - در صورتی که از اموال دولتی یا عمومی نزد متوفی امانت باشد.
‌در مورد شق اول این ماده مالک خانه یا مدیر مهمانخانه و امثال آنها مکلفند به دادگاه بخش اطلاع بدهند.
‌ماده 169 - در مورد شق 2 ماده فوق مهر و موم فقط نسبت به اموال دولتی یا عمومی که نزد متوفی امانت بوده است به عمل می‌آید مگر اینکه‌اشخاص صلاحیتدار درخواست مهر و موم نسبت به بقیه اموال را بنمایند.
‌ماده 170 - در صورتی که قبل از حضور دادرس دادگاه بخش در محل ترکه اقدام فوری برای حفظ ترکه لازم باشد اقدام مزبور به توسط دادستان و در‌جایی که دادستان نباشد به توسط کلانتری محل و اگر مأمورین شهربانی نباشند به توسط دهبان با حضور دو نفر معتمد محلی به عمل می‌آید و در مورد‌مداخله دهبان دادستان می‌تواند در هر دهستان که مقتضی بداند دهبان را از مداخله منع کرده و صاحب دفتر رسمی یا یکی از مأمورین دولتی یا دو نفر‌معتمد محلی را متفقاً به انجام این کار مأمور نماید مأمورین نامبرده مراتب را در صورتمجلس نوشته و آن را به دادگاه بخش می‌فرستند.
‌ماده 171 - در هر موردی که از طرف مأمورین مذکور در ماده قبل ترکه مهر و موم می‌شود مأمورین نامبرده کلید قفلهایی را که به روی آن مهر و موم‌خورده است در پاکت یا لفافی مهر و موم نموده و به دادگاه بخش می‌فرستند.
‌ماده 172 - در صورتی که بین ورثه محجوری باشد که ولی یا وصی یا قیم نداشته باشد دادرس باید پس از مهر و موم مراتب را به دادستان اطلاع‌دهد که جهت تعیین قیم اقدام نماید.
‌ماده 173 - در صورتی که بین ورثه غائبی باشد که برای اداره اموال خود نماینده نداشته باشد اگر محل غائب معلوم است دادرس مهر و موم ترکه را‌به او اطلاع می‌دهد و اگر محل غائب معلوم نباشد به دادستان اطلاع خواهد داد که در صورت اقتضاء جهت تعیین امین برای او اقدام کند.
‌ماده 174 - رییس دادگاه در مواردی که باید اقدام به مهر و موم شود فوراً باید خود یا به وسیله کارمند علی‌البدل اقدام به مهر و موم نماید و اگر علتی‌موجب تأخیر این اقدام گردد علت مذکور را در صورتمجلس می‌نویسد.
‌ماده 175 - وقت مهر و موم را دادگاه به اشخاصی که ذینفع بداند اطلاع می‌دهد ولی نباید این امر موجب تأخیر مهر و موم شود.
‌ماده 176 - در موقع مهر و موم صورتمجلسی مشتمل بر امور زیر تنظیم می‌شود:
1 - تاریخ سال و ماه و روز و ساعتی که اقدام به مهر و موم شده است.
2 - نام و مشخصات کسی که مباشر مهر و موم است.
3 - علتی که موجب مهر و موم شده است.
4 - نام و مشخصات و محل اقامت کسی که درخواست مهر و موم نموده و اگر دادرس به نظر خود اقدام به مهر و موم کرده باشد این نکته را در‌صورتمجلس می‌نویسد.
5 - نام و مشخصات و اظهارات اشخاص ذینفع که در موقع مهر و موم حاضر بوده‌اند.
6 - تعیین جایی که ترکه در آنجا مهر و موم شده از قبیل اتاق - صندوقخانه و گنجه.
7 - وصف اجمالی از اشیایی که مهر و موم نشده است.
8 - اموال در محل خود مهر و موم شده است یا محل آن تغییر داده شده.
9 - نگهبان در صورتی که معین شده باشد با ذکر اینکه نگاهبان را دادرس مستقلاً معین کرده یا بر حسب معرفی اشخاص ذینفع.
10 - اظهار کتبی و صریح با قید التزام از کلیه اشخاصی که با متوفی در یک جا زندگانی کرده و یا اموال در تصرف آنها بوده مشعر بر اینکه چیزی از اموال‌متوفی را خارج یا مخفی نکرده و مطلع نیستند که دیگری به طور مستقیم یا غیر مستقیم اموال متوفی را برده یا مخفی کرده است.
‌ماده 177 - صورتمجلس مذکور فوق باید به امضاء کسی که مباشر مهر و موم است و اشخاص ذینفع برسد و در صورتی که اشخاص مزبور نخواهند‌یا نتوانند امضاء کنند مراتب در صورتمجلس ذکر می‌شود.
‌ماده 178 - کلید قفلهایی که روی آن مهر و موم شده در دادگاه بخش بایگانی و این امر در صورتمجلس قید می‌شود.
‌ماده 179 - نسبت به اموالی که مهر و موم آن ممکن نیست صورت اجمالی از آن برداشته شده و در صورت لزوم نگاهبانی بر آن می‌گمارند.
‌ماده 180 - در صورتی که از اموال دولتی یا عمومی نزد متوفی امانت باشد اموال نامبرده در همان محلی که متوفی گذارده است مهر و موم خواهد‌شد مگر اینکه موجبی برای تغییر محل باشد.
‌ماده 181 - هر گاه در حین مهر و موم ترکه وصیت‌نامه یا برگهای دیگری پیدا شود که در لفافی مهر و موم شده باشد دادرس مشخصات اوراق و‌چگونگی مهر و موم و عنوانی که روی آن نوشته شده و نشانه روی لفاف را در صورتمجلس نوشته دادرس و حاضرین اگر معروف باشند و بتوانند‌امضاء کنند امضاء می‌نمایند و اگر امتناع از امضاء نمایند امتناع آن‌ها از امضاء نوشته می‌شود.
‌ماده 182 - لفاف مذکور در ماده فوق به دادگاهی که برای رسیدگی به امور ترکه صالح است فرستاده می‌شود.
‌ماده 183 - اگر از عنوان روی لفاف یا علائم دیگری معلوم شود که برگها متعلق به غیر متوفی است دادرس برگها را به صاحبان آن رد نموده و رسید‌دریافت می‌نماید و مشخصات آن را در صورتمجلس می‌نویسد و اگر صاحبان برگها حاضر نباشند آن را تأمین می‌نماید تا صاحبان آنها مطالبه نمایند.
‌حکم این ماده در موردی جاری است که معارضی نباشد و الا مطابق ماده قبل رفتار خواهد شد.
‌ماده 184 - هر گاه وصیت‌نامه در لفاف نباشد دادرس اوصاف آن را در صورتمجلس نوشته آن را به دادگاهی که برای رسیدگی به امور ترکه صالح‌است می‌فرستد.
‌ماده 185 - دادگاهی که لفاف مذکور در مواد فوق به آنجا فرستاده شده است آن را باز می‌کند و در صورتی که برگها جزو ترکه باشد امانت نگاه‌می‌دارد و الا اگر صاحبان آن حاضر باشند به آنها داده می‌شود و اگر حاضر نیستند محفوظ می‌ماند تا صاحبان آن حاضر شوند و اگر معلوم نباشد که برگها‌متعلق به کیست برگها در دادگاه می‌ماند تا صاحب آن معلوم شود.
‌ماده 186 - اگر به دادرس در ضمن عملیات مهر و موم اطلاعی راجع به وجود وصیتنامه داده شود دادرس جستجو نموده و چنانچه وصیتنامه‌موجود باشد به ترتیب مذکور در ماده 184 عمل می‌کند.
‌ماده 187 - در مواردی که وصیت‌نامه معتبری به نظر دادرس می‌رسد که آن وصیتنامه مشتمل بر امور فوری باشد دادرس اجازه می‌دهد که امور‌مذکور انجام داده شود.
‌ماده 188 - در موقع مهر و موم یا برداشتن مهر و موم اشیاء یا نوشتجاتی که داخل در ترکه نبوده و متعلق به زن یا شوهر متوفی یا متعلق به غیر باشد‌به صاحبان آنها رد و مشخصات اشیاء نامبرده در صورتمجلس نوشته می‌شود.
‌ماده 189 - آن مقدار از اثاث‌البیت و غیره که برای زندگانی عیال و اولاد متوفی ضرورت دارد و همچنین اشیایی که قابل مهر و موم نیست مهر و موم‌نمی‌شود و اشیاء مزبور در صورتمجلس توصیف می‌گردد.
‌ماده 190 - هزینه‌ای که برای کفن و دفن متوفی با رعایت شئون او لازم و ضروری است از وجوه نقد برداشته می‌شود و اگر وجه نقد نباشد از ترکه‌برداشته شده و به فروش می‌رسد و بقیه مهر و موم خواهد شد.
‌ماده 191 - در صورتی که متوفی مالی نداشته یا مال قابل مهر و موم نباشد دادرس صورتمجلسی تنظیم نموده و این مطلب را در آن قید می‌نماید.
‌ماده 192 - بعد از تحریر ترکه درخواست مهر و موم پذیرفته نمی‌شود و اگر در اثناء تحریر ترکه درخواست مهر و موم بشود فقط آن مقداری که‌تحریر نشده است مهر و موم می‌گردد.
‌ماده 193 - اشیاء ضایع شدنی یا اشیایی که نگاهداری آنها مستلزم هزینه بی‌تناسب است یا اموال کم قیمتی که حمل و نقل و نگاهداری آنها مستلزم‌زحمت و اشغال مکان وسیعی است ممکن است مهر و موم نشود و در این صورت اگر اشیاء نامبرده مورد احتیاج اشخاص واجب‌النفقه نباشد فروخته‌شده و پول آن در صندوق دادگستری یا یکی از بانکهای معتبر تودیع می‌شود.
‌فصل سوم - در برداشتن مهر و موم
‌ماده 194 - کسانی که حق درخواست مهر و موم ترکه را دارند می‌توانند رفع مهر و موم را هم درخواست نمایند.
‌ماده 195 - درخواست برداشتن مهر و موم از دادگاه بخشی می‌شود که برای رسیدگی به امور ترکه صالح است و هر گاه ترکه در حوزه دادگاه بخش‌دیگری باشد دادگاه بخش محل وجود ترکه به دستور دادگاه مذکور اقدام به رفع مهر و موم می‌نماید و صورتمجلس مربوط به این عمل را به دادگاهی که‌دستور برداشتن مهر و موم را داده است می‌فرستد.
‌ماده 196 - دادگاه بخشی که مهر و موم را برمی‌دارد روز و ساعت برداشتن مهر و موم را معین و به عموم وراث و وصی و موصی‌لهم که معروف و‌محل اقامت آنها در حوزه آن دادگاه بخش باشد ابلاغ می‌نماید.
‌ماده 197 - نسبت به اشخاص ذینفع که محل اقامت آنها خارج از حوزه دادگاه بخش باشد ابلاغ وقت به آنها لازم نیست و اگر وقت به اشخاص‌مذکور اطلاع داده نشود دادگاه به جای آنها متصدی دفتر رسمی یا یک نفر از معتمدین محل را معین و او را دعوت می‌کند که با حضور او مهر و موم‌برداشته شود.
‌ماده 198 - عدم حضور اشخاصی که وقت برداشتن مهر و موم به آنها اطلاع داده شده مانع از برداشتن مهر و موم نخواهد بود.
‌ماده 199 - در صورتی که بین ورثه غائب یا محجور باشد رفع مهر و موم بعد از تعیین وکیل یا امین برای غائب و تعیین قیم برای محجور به عمل‌خواهد آمد.
‌ماده 200 - دادرس دادگاه بخش می‌تواند برداشتن مهر و موم را خود انجام دهد یا به کارمند علی‌البدل رجوع نماید.




موضوع مطلب : قانون امور حسبی از ماده 100-

یکشنبه 94 فروردین 23 :: 10:46 صبح


متن کامل قانون امور حسبی

‌باب اول - در کلیات    
‌ماده 1 - امور حسبی اموری است که دادگاه‌ها مکلفند نسبت به آن امور اقدام نموده و تصمیمی اتخاذ نمایند بدون اینکه رسیدگی به آنها متوقف بر‌وقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقامه دعوی از طرف آنها باشد.
‌ماده 2 - رسیدگی به امور حسبی تابع مقررات این باب می‌باشد مگر آنکه خلاف آن مقرر شده باشد.
‌ماده 3 - رسیدگی به امور حسبی در دادگاه‌های حقوقی به عمل می‌آید.
‌ماده 4 - در موضوعات حسبی هر گاه امری در خارج از مقر دادگاهی که کار در آنجا مطرح است باید انجام شود دادگاه مزبور می‌تواند انجام آن امر را‌به دادگاهی که کار در حوزه آن باید بشود ارجاع نماید و در این صورت دادگاه نامبرده امر ارجاع شده را انجام و نتیجه را به دادگاه ارجاع‌کننده امر‌می‌فرستد.
‌ماده 5 - مقررات راجع به نیابت قضایی که در آیین دادرسی مدنی ذکر شده شامل امور حسبی خواهد بود.
‌ماده 6 - در صورتی که دو یا چند دادگاه برای رسیدگی به موضوعی صالح باشند دادگاهی که بدواً به آن رجوع شده است رسیدگی می‌نماید.
 
‌باب اول - در کلیات    
‌ماده 1 - امور حسبی اموری است که دادگاه‌ها مکلفند نسبت به آن امور اقدام نموده و تصمیمی اتخاذ نمایند بدون اینکه رسیدگی به آنها متوقف بر‌وقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقامه دعوی از طرف آنها باشد.
‌ماده 2 - رسیدگی به امور حسبی تابع مقررات این باب می‌باشد مگر آنکه خلاف آن مقرر شده باشد.
‌ماده 3 - رسیدگی به امور حسبی در دادگاه‌های حقوقی به عمل می‌آید.
‌ماده 4 - در موضوعات حسبی هر گاه امری در خارج از مقر دادگاهی که کار در آنجا مطرح است باید انجام شود دادگاه مزبور می‌تواند انجام آن امر را‌به دادگاهی که کار در حوزه آن باید بشود ارجاع نماید و در این صورت دادگاه نامبرده امر ارجاع شده را انجام و نتیجه را به دادگاه ارجاع‌کننده امر‌می‌فرستد.
‌ماده 5 - مقررات راجع به نیابت قضایی که در آیین دادرسی مدنی ذکر شده شامل امور حسبی خواهد بود.
‌ماده 6 - در صورتی که دو یا چند دادگاه برای رسیدگی به موضوعی صالح باشند دادگاهی که بدواً به آن رجوع شده است رسیدگی می‌نماید.
‌ماده 7 - در صورت حدوث اختلاف در صلاحیت دادگاه‌ها رفع اختلاف به ترتیب مقرر در آیین دادرسی مدنی به عمل می‌آید.
‌ماده 8 - دادرس باید در موارد زیر از مداخله در امور حسبی خودداری کند:
1 - اموری که در آنها ذینفع است.
2 - امور راجع به زوجه خود (‌زوجه‌ای که در عده طلاق رجعی است در حکم زوجه است).
3 - امور اقرباء نسبی و سببی خود در درجه یک و دو از طبقه اول و درجه یک از طبقه دوم.
4 - امور راجع به اشخاصی که سمت ولایت یا قیمومت یا نمایندگی نسبت به آنها دارد.
‌ماده 9 - در موارد خودداری دادرس هر گاه در آن حوزه دادرس صلاحیتدار برای رسیدگی نباشد رسیدگی به دادگاه نزدیکتر ارجاع می‌شود.
‌ماده 10 - در موارد ماده 7 دادرس باید از رسیدگی خودداری نماید ولی اشخاص ذینفع نمی‌توانند به استناد این ماده دادرس را رد نمایند.
‌ماده 11 - عدم صلاحیت محلی دادگاه یا خودداری دادرس از مداخله در خصوص امری رافع آثار قانونی اقدام یا تصمیمی که به عمل آمده است‌نخواهد بود.
‌ماده 12 - روزهای تعطیل مانع از رجوع به دادرس در امور حسبی نیست ولی دادرس می‌تواند رسیدگی را در روزهای تعطیل به تأخیر اندازد مگر‌اینکه امر از امور فوری باشد.
‌ماده 13 - درخواست در امور حسبی ممکن است کتبی یا زبانی باشد - درخواست زبانی در صورتمجلس نوشته شده و به امضاء درخواست‌کننده‌می‌رسد.
‌ماده 14 - در امور حسبی دادرس باید هر گونه بازجویی و اقدامی که برای اثبات قضیه لازم است به عمل آورد هر چند درخواستی از دادرس نسبت‌به آن اقدام نشده باشد و در تمام مواقع رسیدگی می‌تواند دلائلی که مورد استناد واقع می‌شود قبول نماید.
‌ماده 15 - اشخاص ذینفع می‌توانند شخصاً در دادگاه حاضر شوند یا نماینده بفرستند و نیز می‌توانند کسی را به سمت مشاور همراه خود به دادگاه‌بیاورند و در صورتی که نماینده به دادگاه فرستاده شود نمایندگی او باید نزد دادرس محرز شود.
‌تبصره - نماینده اعم از وکلاء دادگستری یا غیر آنها است.
‌ماده 16 - حساب مواعد به ترتیبی است که در آیین دادرسی مدنی ذکر شده و اگر روز آخر موعد مصادف با تعطیل شود آخر موعد روز بعد از تعطیل‌خواهد بود.
‌ماده 17 - در مهلت‌هایی که مسافت رعایت می‌شود ترتیب آن مطابق مقررات آیین دادرسی مدنی راجع به مسافت است.
‌ماده 18 - اشخاص ذینفع می‌توانند پرونده‌های امور حسبی را ملاحظه نموده و از محتویات آن رونوشت گواهی شده یا گواهی نشده از دفتر دادگاه‌بگیرند.
‌ماده 19 - هر گاه ضمن رسیدگی به امور حسبی دعوایی از طرف اشخاص ذینفع حادث شود که رسیدگی به امور حسبی متوقف به تعیین تکلیف‌نسبت به آن دعوی باشد دادرس در صورت درخواست دستور موقتی در موضوع آن دعوی مطابق مقررات دادرسی فوری صادر می‌نماید.
‌ماده 20 - اقدام و دخالت دادستان در امور حسبی مخصوص به مواردی است که در قانون تصریح شده است.
‌ماده 21 - در مواردی که دادستان مکلف به اقدامی می‌باشد اقدام به عهده دادسرای دادگاه شهرستانی است که رسیدگی در حوزه آن دادگاه به عمل‌می‌آید.
‌ماده 22 - دادرس پس از تمام شد بازجویی و رسیدگی منتهی در ظرف دو روز تصمیم خود را اعلام می‌نماید.
‌ماده 23 - تصمیم دادرس باید موجه و مدلل باشد.
‌ماده 24 - در مواردی که تصمیمات دادگاه باید ابلاغ شود ترتیب ابلاغ مانند مقررات آیین دادرسی مدنی است.
‌ماده 25 - در صورتی که ابلاغ در کشور بیگانه باید به عمل آید دادرس می‌تواند ترتیب سهل‌تری برای ابلاغ در نظر گرفته و دستور دهد.
‌ماده 26 - هر گاه شخصی که تصمیم دادگاه باید به او ابلاغ شود در دادگاه حاضر باشد تصمیم دادگاه به او اعلام و این عمل ابلاغ محسوب است و‌رونوشت نیز به او داده می‌شود.
‌ماده 27 - تصمیم دادگاه در امور حسبی قابل پژوهش و فرجام نیست جز آنچه در قانون تصریح شده باشد.
‌ماده 28 - مرجع شکایت پژوهشی از تصمیمات قابل پژوهش در امور حسبی دادگاهی است که مطابق آیین دادرسی مدنی صلاحیت رسیدگی‌پژوهشی به احکام دادگاه صادرکننده تصمیم در مورد دعاوی دارد.
‌ماده 29 - مدت پژوهش همان است که برای پژوهش احکام در آیین دادرسی مدنی مقرر شده.
‌ماده 30 - در صورتی که پژوهش خواه اثبات کند که پژوهش نخواستن او در موعد به واسطه عذر موجه بوده و در ظرف ده روز از تاریخ رفع عذر‌پژوهش بخواهد دادگاهی که مرجع رسیدگی پژوهش است می‌تواند مهلت پژوهش را تجدید نماید مشروط به اینکه از تاریخ انقضاء مدت پژوهش بیش‌از شش ماه نگذشته باشد.
‌ماده 31 - مهلت جدید نباید بیش از موعد پژوهشی باشد و درخواست تجدید مهلت بیش از یک دفعه پذیرفته نیست.
‌ماده 32 - شکایت پژوهشی به دفتر دادگاهی که صادرکننده تصمیم مورد شکایت بوده داده می‌شود و دفتر نامبرده باید فوراً شکایت‌نامه را ثبت و‌رسید آن را به شاکی داده و منتهی در ظرف دو روز شکایت‌نامه پژوهشی را با برگهای مربوط به آن دادگاهی که مرجع رسیدگی پژوهشی است بفرستد.
‌ماده 33 - شکایت پژوهشی ممکن است شفاهی باشد در این صورت شکایت نامبرده در صورتمجلس دادگاه درج و به امضاء شاکی و دادرس‌می‌رسد و این صورتمجلس با برگهای مربوطه به دادگاه مرجع رسیدگی پژوهشی فرستاده خواهد شد.
‌ماده 34 - شکایت پژوهشی ممکن است مبنی بر جهات یا ادله جدید باشد.
‌ماده 35 - شکایت پژوهشی موجب تعویق اجراء تصمیم مورد شکایت نمی‌شود مگر اینکه دادگاهی که رسیدگی پژوهشی می‌کند قرار تأخیر اجرای‌آن را بدهد.
‌ماده 36 - تصمیم دادگاه استان به اتفاق یا به اکثریت آراء معلوم می‌شود.
‌ماده 37 - دادگاهی که رسیدگی پژوهشی می‌نماید هر گونه رسیدگی و تحقیقی که مفید و لازم بداند بدون احتیاج به درخواست به عمل می‌آورد و‌پس از رسیدگی اگر تصمیم مورد شکایت را صحیح بداند آن را تأیید و چنانچه نقصی در تصمیم نامبرده مشاهده کند موافق نظر خود آن را تکمیل‌می‌نماید و هر گاه تصمیم مورد شکایت را صحیح نداند آن را الغاء نموده و تصمیم مقتضی را اعلام می‌نماید.
‌ماده 38 - هر گاه در تصمیم دادگاه اشتباهی در حساب یا سهو قلم یا اشتباهات دیگری رخ دهد مثل از قلم افتادن نام یکی از اشخاص ذینفع یا زیاد‌شدن نامی مادام که آن تصمیم به وسیله شکایت به دادگاه بالاتر از دادگاه خارج نشده باشد دادگاه صادرکننده تصمیم مستقلاً یا به درخواست یکی از‌اشخاص ذینفع آن را تصحیح می‌نماید و این تصحیح زیر تصمیم دادگاه یا برگ دیگری که پیوست آن می‌شود نوشته خواهد شد. دادن رونوشت از‌تصمیم دادگاه بدون پیوست نامبرده ممنوع است.
‌تصحیح به اشخاصی که تصمیم دادگاه باید ابلاغ شود ابلاغ می‌شود و در مواردی که تصمیم دادگاه قابل پژوهش است تصحیح آن هم در مدت مقرر برای‌پژوهش قابل پژوهش خواهد بود.
‌ماده 39 - هر گاه تصمیم دادگاه از اعتبار افتاده باشد تصحیح هم از اعتبار خواهد افتاد.
‌ماده 40 - هر گاه دادگاه رأساً یا بر حسب تذکر به خطاء تصمیم خود برخورد در صورتی که آن تصمیم قابل پژوهش نباشد می‌تواند آن را تغییر دهد.
‌ماده 41 - تصمیمی که در زمینه درخواستی به عمل آمده است تغییر آن هم محتاج به درخواست است.
‌ماده 42 - هر گاه در استنباط از مواد قانون بین دادرسهایی که رسیدگی پژوهشی می‌کنند اختلاف نظر باشد دادگاهی که به امر حسبی رسیدگی‌پژوهشی می‌نماید می‌تواند به توسط دادستان دیوان کشور نظر هیأت عمومی دیوان کشور را بخواهد و در این صورت دادگاه نظر خود را با دلائل آن‌برای دادستان دیوان کشور می‌فرستد و پس از آنکه دیوان کشور نظر خود را اعلام کرد دادگاه مکلف است مطابق آن عمل نماید.
‌ماده 43 - دادستان دیوان کشور از هر طریقی که مطلع به سوء استنباط از مواد این قانون در دادگاه‌ها بشود یا به اختلاف نظر دادگاه‌ها راجع به امور‌حسبی اطلاع حاصل کند که مهم و مؤثر باشد نظر هیأت عمومی دیوان کشور را خواسته و به وزارت دادگستری اطلاع می‌دهد که به دادگاه‌ها ابلاغ شود‌و دادگاه‌ها مکلفند بر طبق نظر مزبور رفتار نمایند.
‌ماده 44 - کسانی که تصمیم دادگاه را در امور حسبی برای خود مضر بدانند می‌توانند بر آن اعتراض نمایند خواه تصمیم از دادگاه نخست صادر شده‌و یا از دادگاه پژوهشی باشد و حکمی که در نتیجه اعتراض صادر می‌شود قابل پژوهش و فرجام است.
‌ماده 45 - مقررات آیین دادرسی مدنی راجع به نظم جلسه رسیدگی شامل امور حسبی نیز خواهد بود.
‌ماده 46 - در امور حسبی اگر دادرس آشنا به زبان اشخاص باشد ملزم به مداخله دادن مترجم نیست و در صورت احتیاج به مترجم دادرس می‌تواند‌کسی که طرف اعتماد او است برای ترجمه انتخاب نماید.
‌مترجم نباید از اشخاص مذکور در ماده 8 انتخاب شود.
‌ماده 47 - در مورد دعوی خیانت یا عدم لیاقت و سایر موجبات عزل وصی یا قیم یا ضم امین ترتیب رسیدگی مطابق مقررات این قانون است و‌حکمی که در این خصوص صادر می‌شود مطابق آیین دادرسی مدنی قابل پژوهش و فرجام است.
‌باب دوم - در قیمومت
‌فصل اول - صلاحیت دادگاه قیمومت
‌ماده 48 - امور قیمومت راجع به دادگاه شهرستانی است که اقامتگاه محجور در حوزه آن دادگاه است و اگر محجور در ایران اقامتگاه نداشته باشد‌دادگاهی که محجور در حوزه آن دادگاه سکنی دارد برای امور قیمومت صالح است.
‌ماده 49 - هر گاه محجور در خارج ایران اقامت یا سکنی داشته باشد امور قیمومت راجع به دادگاه شهرستان تهران است.
‌ماده 50 - در صورتی که محجور در خارج ایران اقامت یا سکنی دارد و مطابق ماده 1228 قانون مدنی مأمور کنسولی ایران قیم موقت برای محجور‌معین نماید اگر دادگاه تهران تصمیم مأمور کنسولی را تنفیذ نکند تعیین قیم با دادگاه نامبرده خواهد بود.
‌ماده 51 - در صورتی که متوفی دارای صغاری باشد که اقامتگاه آنها مختلف است دادگاهی که برای یک نفر از صغار بدواً تعیین قیم کرده است‌می‌تواند برای صغاری هم که در حوزه آن دادگاه اقامت ندارند قیم معین نماید و اگر قیم معین نشده باشد دادگاهی که کوچک‌ترین صغیر در حوزه آن‌اقامت دارد برای تعیین قیم نسبت به تمام صغار صلاحیت خواهد داشت - و اگر معلوم نباشد کدام یک از صغار کوچک‌ترند هر یک از دادگاه‌ها که صغیر‌در حوزه آن دادگاه اقامت دارد صالح است.
‌ماده 52 - هر گاه در اقامتگاه محجور دادگاه صلاحیتدار برای امور قیمومت نباشد امور مزبور با نزدیکترین دادگاه صلاحیتدار به اقامتگاه محجور‌خواهد بود.
‌ماده 53 - در صورتی که اقامتگاه محجور معلوم نباشد امور قیمومت با دادگاهی است که محجور در حوزه آن دادگاه یافت می‌شود.
‌ماده 54 - عزل و تعیین قیم جدید و تعیین قیم موقت و سایر امور محجور که راجع به دادگاه است با دادگاهی است که بدواً تعیین قیم کرده است.
‌فصل دوم - ترتیب تعیین قیم
‌ماده 55 - علاوه بر اشخاص مذکور در ماده 1219 و 1220 و 1221 قانون مدنی شهرداری و اداره آمار و ثبت احوال و مأمورین آنها و دهبان و‌بخشدار در هر محل مکلفند پس از اطلاع به وجود صغیری که محتاج به تعیین قیم است به دادستان شهرستان حوزه خود اطلاع دهند.
‌ماده 56 - هر یک از دادگاه‌ها که در جریان دعوی مطلع به وجود محجوری شود که ولی یا وصی یا قیم نداشته باشد باید به دادستان برای تعیین قیم‌اطلاع بدهد.
‌ماده 57 - در رسیدگی به درخواست حجر دادگاه نسبت به اشخاصی که مجنون یا سفیه معرفی شده‌اند هر گونه تحقیقی که لازم بداند به عمل‌می‌آورد و می‌تواند اشخاصی که اطلاعات آنها را قابل استفاده بداند احضار نموده و یا برای تحقیق از اشخاص نامبرده نماینده بفرستد و پس از رسیدگی‌و تحقیقات لازم و احراز حجر حکم به حجر می‌دهد و در صورت عدم احراز حجر درخواست حجر را رد می‌نماید.
‌ماده 58 - هر گاه دادگاه لازم بداند از کسی که محجور معرفی شده تحقیق کند و آن شخص نتواند در دادگاه به واسطه عذر موجه حاضر شود دادرس‌دادگاه شخصاً یا به وسیله نماینده در خارج از دادگاه از او تحقیق می‌نماید.
‌ماده 59 - هر گاه صغیری که ولی خاص ندارد در زمان رسیدن به سن رشد سفیه یا مجنون باشد قیم باید به دادستان جنون یا سفه او را اطلاع دهد و‌دادستان پس از اطلاع به این امر مکلف است در موضوع جنون و سفاهت تحقیق نموده و دلایل آن را اعم از نظریات کارشناس و اطلاعات مطلعین و‌غیره به دادگاه بفرستد و دادگاه پس از رسیدگی و احراز جنون یا سفه حکم به استمرار و بقاء حجر صادر می‌نماید در این صورت ممکن است قیم سابق‌را هم به قیمومت ابقاء نمود.
‌ماده 60 - برای چند نفر از اشخاص محتاج به قیم می‌توان یک قیم معین نمود مگر آنکه اداره امور هر یک از آنها محتاج به قیم علیحده باشد.
‌ماده 61 - پدر یا مادر محجور مادام که شوهر ندارد با داشتن صلاحیت برای قیمومت بر دیگران مقدم می‌باشد.
‌ماده 62 - در صورت محجور شدن زن شوهر با داشتن صلاحیت برای قیمومت بر دیگران مقدم است.
‌ماده 63 - در مورد تعدد قیم و همچنین در موردی که ناظر معین شده است دادگاه معین می‌کند که در صورت اختلاف نظر بین قیم‌ها یا بین قیم و‌ناظر به دادگاه یا شخص ثالثی رجوع نماید و یا ترتیب دیگری را برای رفع اختلاف پیش‌بینی نماید.
‌ماده 64 - دادگاه می‌تواند شخصی را که درخواست حجر او شده است قبل از صدور حکم و یا بعد از صدور حکم و قبل از قطعی شدن آن از بعض‌یا تمام تصرفات در اموال موقتاً ممنوع نماید، و در این صورت دادگاه امینی موقتاً برای حفظ اموال و تصرفاتی که ضرورت دارد معین می‌نماید.
‌ماده 65 - بعد از قطعی شدن حکم حجر به واسطه انقضاء مدت پژوهش یا صدور حکم پژوهشی به حجر اقدام به تعیین قیم می‌گردد.
‌ماده 66 - دادستان و محجور و قیم محجور نسبت به تصمیمات دادگاه در موارد زیر می‌توانند پژوهش بخواهند اگر قیم متعدد باشد هر یک از آنها‌حق پژوهش دارند:
1 - حکم حجر.
2 - حکم بقاء حجر.
3 - رفع حجر.
4 - رد درخواست حجر.
5 - رد درخواست بقاء حجر.
6 - رد درخواست رفع حجر.
‌ماده 67 - نصب قیم در صورتی که قیم در دادگاه حاضر باشد حضوراً به او اعلام و اگر در دادگاه حاضر نباشد باید فوراً به او ابلاغ گردد.
‌ماده 68 - قیم باید در ظرف سه روز پس از ابلاغ با رعایت مسافت قبول یا عدم قبول قیمومت را به دادستان اطلاع دهد و اگر در این مدت قبول خود‌را اطلاع نداد یا قیمومت را قبول نکرد دادستان دادگاه را برای تعیین شخص دیگری به سمت قیمومت مطلع می‌کند.
‌و هر گاه قبل از تعیین قیم جدید شخصی که قبلاً به قیمومت معین شده قبول قیمومت را به دادستان اطلاع دهد شخص دیگری معین نخواهد شد.
‌ماده 69 - دادگاه در تمام امور تصمیمات خود را به هر طریقی که مقتضی بداند به دادستان اطلاع می‌دهد.
‌ماده 70 - اثر حجر از تاریخ قطعیت حکم مترتب می‌شود لیکن اگر ثابت شود که علت حجر قبل از تاریخ حکم حجر وجود داشته اثر حجر از تاریخ‌وجود علت حجر مترتب می‌شود.
‌ماده 71 - در مواردی که علت حجر بعد از رشد حادث شده باشد دادگاه باید ابتداء تاریخ حجر را که بر او معلوم شده است در حکم خود قید نماید.
‌ماده 72 - حکم حجر یا رفع حجر مانع نیست که اگر اهلیت یا عدم اهلیت یکی از متعاملین در دادگاهی قبل از حکم حجر و یا بعد از رفع حجر ثابت‌شود دادگاه به آنچه نزد او ثابت شده است ترتیب اثر دهد.
‌ماده 73 - در صورتی که محجور ولی یا وصی داشته باشد دادستان و دادگاه حق دخالت در اداره امور او ندارند و فقط دادرس بعد از رسیدگی لازم‌می‌تواند وصایت وصی را تصدیق نماید.
‌فصل سوم - اختیارات و مسئولیت قیم
‌ماده 74 - قیم از تاریخی که سمت قیمومت به او اطلاع داده می‌شود شروع به اعمال قیمومت خواهد نمود.
‌ماده 75 - هر گاه قیم پس از تاریخ نصب و قبل از ابلاغ به او عملی به عنوان قیمومت نسبت به محجور کرده باشد نافذ است.
‌ماده 76 - قیم در سیاهه اموال محجور که در ابتداء دخالت خود تنظیم می‌کند باید برگهای بهادار و اسناد دیون و اسناد املاک و تمام برگهایی که‌دارای اهمیت است ذکر نماید و برگهایی که بهاء و اهمیتی ندارد هر نوعی از آنها را علیحده بایگانی و عدد برگها را در سیاهه دارایی قید کند.
‌ماده 77 - قیم باید اجرت کسی که برای حفظ اموال از طرف دادستان یا دادرس معین شده است از مال محجور بپردازد.
‌ماده 78 - قیم می‌تواند هزینه تهیه صورتحساب و تسلیم اموال را اگر از اموال محجور برنداشته است پس از زوال سمت خود از محجوری که رفع‌حجر از او شده یا کسی که به جای او به سمت قیمومت منصوب شده است مطالبه نماید.
‌ماده 79 - قیم باید در تربیت و اصلاح حال محجور سعی و اهتمام نماید و در امور او رعایت مصلحت را بنماید.
‌ماده 80 - قیم باید اموال ضایع شدنی محجور را بفروشد و از پول آن با رعایت مصلحت محجور مالی خریداری و یا به ترتیب دیگری که مصلحت‌باشد رفتار نماید.
‌ماده 81 - قیم می‌تواند با رعایت مصلحت اموال منقوله‌ای که مورد احتیاج محجور نیست فروخته و نسبت به پول آن مطابق ماده فوق عمل نماید.
‌ماده 82 - قیم باید هزینه زندگانی محجور و اشخاص واجب‌النفقه او و همچنین هزینه معالجه آنها را در بیمارستان و غیره و هزینه لازم دیگر از قبیل‌هزینه تربیت اطفال محجور را بپردازد و اگر محجور دیوانه باشد باید به حسب اقتضاء در خانه یا تیمارستان تحت معالجه قرار داده شود.
‌ماده 83 - اموال غیر منقول محجور فروخته نخواهد شد. مگر با رعایت غبطه او و تصویب دادستان.
‌ماده 84 - اسناد و اشیاء قیمتی باید با اطلاع دادستان در محل امنی نگاهداری شود و وجوه نقدی که محل احتیاج نیست باید در یکی از بانکهای‌معتبر گذاشته شود.
‌ماده 85 - ولی یا قیم می‌تواند در صورتی که مقتضی بداند به محجور اجازه اشتغال به کار یا پیشه‌ای بدهد و در این صورت اجازه نامبرده شامل‌لوازم آن کار یا پیشه هم خواهد بود.
‌ماده 86 - محجور ممیز می‌تواند اموال و منافعی را که به سعی خود او حاصل شده است با اذن ولی یا قیم اداره نماید.
‌ماده 87 - قیم باید بعد از رفع حجر اموال محجور را به تصرف او بدهد و اگر در مدت حجر سمت قیمومت از قیم سلب و به جای او شخص دیگری‌معین شد اموال را به تصرف قیم بعدی بدهد.
‌ماده 88 - در صورتی که پزشک ازدواج مجنون را لازم بداند قیم با اجازه دادستان می‌تواند برای مجنون ازدواج نماید و هر گاه طلاق زوجه مجنون‌لازم باشد به پیشنهاد دادستان و تصویب دادگاه قیم طلاق می‌دهد.
‌ماده 89 - در صورت فوت قیم ورثه کبیر او اگر باشند مکلف هستند به دادستان اطلاع دهند و مادام که قیم جدید معین نشده حفظ و نظارت در‌اموال صغار و مجانین و اشخاص غیر رشید که قیم آنها فوت شده به عهده دادستان خواهد بود.
‌ماده 90 - وجوه زائد از احتیاج صغیر را قیم در صورت امکان نباید بدون سود بگذارد و اگر بیش از شش ماه بدون سود گذاشت مسئول تأدیه‌خسارت به میزان خسارت تأخیر تأدیه خواهد بود.
‌ماده 91 - در صورتی که پس از تعیین قیم مورث محجور فوت نماید قیم مکلف است در ظرف ده روز درخواست مهر و موم و تحریر ترکه متوفی را‌بنماید.
‌ماده 92 - بعد از زوال قیمومت قیم مسئول حفظ اموال محجور است تا به تصرف شخصی که باید تصرف نماید بدهد.
‌ماده 93 - هر گاه قیم در پول محجور به سود خود تصرف نماید از تاریخ تصرف مسئول خسارت تأخیر تأدیه می‌باشد.
‌ماده 94 - در صورتی که قیم متعدد بوده و با شرکت یکدیگر در اموال محجور تعدی یا تفریط نمایند هر یک از آنها مسئولیت تضامنی دارند. و اگر‌بعضی از قیمین بدون شرکت دیگران تعدی یا تفریط در اموال محجور نمایند مسئولیت متوجه به کسی خواهد بود که تعدی یا تفریط کرده است.
‌ماده 95 - هزینه حفظ و اداره اموال محجور و هزینه‌ای که برای رسیدگی به امور محجور و انجام وظایف قیمومت لازم می‌شود از اموال محجور‌تأدیه می‌گردد.
‌فصل چهارم - عزل قیم
‌ماده 96 - محجور ممیز می‌تواند از قیم برای ندادن هزینه و کوتاهی او در تربیت و نگاهداری خود شکایت نماید در این صورت هر گاه دادگاه‌شکایت را وارد دید دستوری که مناسب است می‌دهد و قیم باید بر طبق آن دستور عمل کند.
‌مفاد این ماده در موردی که دادستان کوتاهی قیم را در تربیت و نگاهداری محجور و دادن هزینه او به دادگاه اطلاع بدهد اجرا خواهد شد.
‌ماده 97 - محجور و هر ذیعلاقه‌ای می‌توانند به دادستان وجود سبب عزل قیم را اطلاع دهند در این صورت اگر دادستان سبب عزل را موجود دید از‌دادگاه درخواست عزل قیم را می‌نماید.
‌ماده 98 - برای رسیدگی به درخواست عزل قیم باید قیم و در صورت لزوم دادستان احضار شوند و حکمی که راجع به عزل صادر می‌شود باید مدلل‌و موجه باشد.
‌ماده 99 - قیم از تصمیم دادگاه راجع به عزل خود و دادستان از رد درخواست عزل قیم می‌توانند پژوهش بخواهند و مادامی که تکلیف قطعی معین‌نشده امور صغیر به وسیله دادستان یا قیمی که موقتاً برای محجور معین می‌شود انجام خواهد شد.
‌ماده 100 - اعمال قیم بعد از ابلاغ حکم عزل او نافذ نیست.

 




موضوع مطلب : متن کامل قانون امور حسبی

یکشنبه 94 فروردین 23 :: 10:43 صبح

 

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)...

نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند/ مردم صدای آمدنت را شنیده اند

زیباتر از همیشه شده آستان تو / آقا چقدر ریسه برایت کشیده اند

 

حضور قاصدکهای گمنام در منزل شهید دو هفته قبل مورخ 14/7/90  ایامی که مصادف شده بود با ولادت با سعادت ولی نعمتمان ؛ لذتی را به ما چشاند که به دور از انصاف دانستیم که با شما همسنگران شریکش نکنیم... شهیدی که عجیب امام رضایی بود ! شهیدی که تمام زندگی اش معجزه و کرامت بود... 

 "قبل از شهادت"

شهید خسرو سکندری نوده در روستای نوده قدوم مبارکش را به این دنیا نهاد ؛ فرزند اول ؛ پدرش کشاورز بود...  

معجزه ها شروع میشود...   

- خسرو 20 روزه است مادرش او را لای چادر شب می پیچد و تحویل پدرش میدهد . پدر هم مشغول کار خرمن کوبی میشود . دستگاه که نبود ! اینکار توسط دو گاو انجام میشد که با طنابها و چوبهای به هم متصل که به گردن گاو آویخته شده بود خرمن های گندم را می کوبیدند . گاوها می چرخند . در حین کار ناگهان اتفاقی عجیبی می افتد . پدر متوجه میشود بچه 20 روزه اش زیر پای گاوها که در حال چرخیدن و خرمن کوبیدن بودن ؛ میرود . هر کاری میکند نمیتواند آنها را نگه دارد بالاخره بعد از 3 دور چرخیدن از حرکت می ایستند ! همه فکر میکردند بچه از دنیا رفته اما می بینند به لطف خدا صحیح و سالم است ! 

 - خسرو 6 ماهه است . مادر میگوید : بنایی داشتیم . خسرو را گذاشتم کنار دیوار توی سایه و رفتم برای کارگرها چای بریزم . کارگرها نمیدانستند پشت دیوار کسی است و یک سنگ حدوداً 20 کیلویی پرت می کنند اینطرف دیوار مطمئن بودم بچه ام مغزش متلاشی شده اما وقتی آمدم دیدم سنگ به حالت عمودی بالای سر خسرو افتاده و به او برخورد نکرده...!  

- خسرو 6 ساله است . کار هر روزش است می رود روی بام همسایه و اذان میگوید مادر از این کار منع اش میکند اما همسایه میگفت : از روزیکه روی بام اذان میگوید برکت به خانه ما روی آورده...!  خسرو مدرسه میرود اما همیشه توی بسیج بود . گاهی سر کلاس حاضر نمیشد اما در بسیج حاضر و فعال بود با این حال هیچ وقت نمره کمی نمیگرفت .

- خسرو دیگر مرد شده و قصد رفتن به جبهه را دارد . قبل از جبهه رفتن ؛ عاشق دختر ثروتمندی شده بود . پدر و مادر میروند به خواستگاری اش و آنها قبول میکنند اما خسرو جبهه رفت و برگشت همه چیز را به هم زد و گفت عروس من جبهه و سنگرم هست والدینش سعی داشتند او را از رفتن منصرف کنند . پدر میگفت : من پیرم رسیدگی به من ثوابش بیشتر از جهاده...  او میگفت : مگه حبیب بن مظاهر پیر نبود رفت جبهه؟ مادر میگفت : من از دستت ناراحتم نرو جبهه ؛ از بس گریه کردم چشمام کم سو شده...  او میگفت : مادر جان انسان بدون چشم میتونه به زندگی ادامه بده اما بدون قلب نمیشه... امام دستور داده باید برم جبهه... آخر هم رفت ؛ سمتش در جبهه بیسیم چی بود... از جبهه که برگشت رفت به دیدن یکی از اقوام که در آشپزخانه کار میکرد . به او گفته بودند: تو هم بیا پیش ما اینجا کار کن بهتر است از خط مقدم... خسرو در جواب گفته بود:کسی که مادرش لباس رزم به تنش میکنه نمیاد اینجا بشینه نخود لوبیا پاک کنه ! ترکش تو کتف اش خورده بود و خیلی اذیتش میکرد . مادر میگفت برو دکتر... او میگفت : مرهم این زخمها تو جبهه است... دفعه آخری که میخواست برود مادر گفت : نرو    گفت : چشم . همان روز مراسم اعزام نیروها بود خسرو رفته بود پشت تریبون و نوحه میخواند همین که چشمش به مادر می افتد که دنبال او می گردد ؛ سریع پایین می آید و گوشه ای پنهان میشود...      مادر میگفت : قد بلند و چهره نورانی داشت میدانستم عاقبت شهید خواهد شد . بالاخره رفت... 

- شلمچه کربلای پنج –  3 تا هواپیما را نشانه میرود و منهدم میکند چهارمی را که نشانه میرود از پشت سر گلوله می آید و از جلو پیشانی بیرون می زند و خسرو را به آرزویش ؛ شهادت می رساند...  در وصیت نامه اش نوشته بود : چون مادرم آرزوی دامادیم را داشته روزیکه پیکر من را آوردند همه دستهایشان را حنا ببندند ؛ زینب وار زندگی کنید و حجاب را رعایت کنید تا من پیش حضرت زهرا(س) آبرومند باشم... 6 روز مانده بود به عید خسرو برگشت . در تابوت را که برداشتند ؛ مادر گفت : خوش آمدی مادر ؛ خوش به سعادتت به آرزوت رسیدی شهادتت مبارک...                                                 

" بعد از شهادت "    

 - رئیس بنیاد شهید رفته بود بالای سرش در تابوت را که باز کرده بود میگفت : نور بیرون می تابید ؛ تمام چهره شهید نورانی بود . برای همین اصرار داشت تا پیکر خسرو را او غسل بدهد... 

-یکی از اهالی روستای نوده که خیلی مرد مومن و مذهبی بود میگفت : داشتم میرفتم سر خاک همسرم که دیدم حدود صد نفر که همه سر بند و رو بند سبز و چادر عربی به سر داشتند سر مزار شهیدی جمع شدند و سینه میزنند . رفتم جلو گفتم چرا ما رو با خبر نکردین میومدیم به استقبالتون . ما رسم داریم هر هیئتی که بیاد میریم به استقبال و براشون گوسفند میکشیم . شما از کجا اومدید ؟ و اونها فقط گفتند اومدیم به غریبی این شهید گریه کنیم . یک لحظه به خودم اومدم دیدم که اون جمعیت غیب شدن و نیست . فهمیدم این شهید یه رمز و رازی داره... 

 -خانواده سکندری بعد از شهادت خسرو از طرف اهالی روستا مورد طعنه و کنایه و آزار قرار گرفتند . به آنها میگفتند : شما میمنت ندارید ؛ اگه خدا شما را دوست داشت نمیگذاشت پسرتان شهید شود و... و این حرفها باعث دلسردی ایشان از محل زندگیشان شده بود و تصمیم گرفتند به مشهد مهاجرت کنند و پسر عزیزشان را در نوده بگذارند و خود بروند... مادر خسرو حسرت یکبار دیدن شلمچه(محل شهادت فرزندش) و رفتن سر مزارش را دارد . الان میگوید : خدایا بهر حال این قربانی را از ما قبول کن...

 -پنج سال است پدر خسرو فوت کرده و بقیه خواهر ؛ برادرهایش هم ازدواج کرده اند . حالا یک مادر مانده و یک قاب روی طاقچه... بارها خواب شهیدش را دیده و برای ما تعریف میکند : توی یک باغ میوه بودم دیدم هر شهیدی با لباس سفید و در حال کتاب خواندن پای یک درخت نشسته اند . از یکی شون پرسیدم شهید سکندری کجاست ؟ اشاره کرد گفت : درخت اون طرفی مال شهید سکندریه...  رفتم گفتم تو اینجا چیکار میکنی ؟ داشت کتاب میخوند . گفت : جای ما اینجاست...      تمام شد...  

تمام این اتفاقات و داستانهای واقعی در هفده سال رخ داد . مرد قصه ما فقط هفده سال داشت و شهید شد . این بود عاقبت بندگی... 

التماس دعای شهادت...

 التماس دعای شهادت

                                                                بلتاتبل




موضوع مطلب : شهید خسرو سکندری نوده

یکشنبه 94 فروردین 23 :: 10:41 صبح
ازدواج دختر 3 و پسر 5 ساله در سوریه !!!
در یک اقدام عجیب و باورنکردنی یک پسر پنج ساله سوری با دختربچه‌ای سه ساله ازدواج کرد.

به گزارش ایسنا، رسانه‌های سوریه اعلام کردند که یک پسر بچه پنج ساله به نام «خالد» روز گذشته با دختری سه ساله به نام «حله» در منطقه «هومز» در 180 کیلومتری شمال «دمشق» پیمان زناشویی بستند.

به گزارش ایسنا، براساس این گزارش که در پایگاه اطلاع‌رسانی شورت نیوز منتشر شد، والدین این دو کودک با برگزاری مراسم عروسی مفصل و کامل ازدواج آنان را جشن گرفتند.

همچنین پدر این پسر پنج ساله هم در مصاحبه‌ای با رسانه‌های دولتی سوریه، گفت که این وصلت هیچگونه اختلالی در تحصیل آنان ایجاد نمی‌کند و این دو کودک می‌توانند به درس و مدرسه خود برسند.

این مرد در ادامه افزود: من نمی‌دانم شاید نگرش این دو کودک در آینده تغییر کند، اما هم اکنون آنان با هم خوشبخت هستند.

به گزارش ایسنا، برای اعلام رسانه‌های سوریه ازدواج این دو کودک در جهان برای اولین بار رخ داده و در نوع خود بی‌نظیر است.




موضوع مطلب : زدواج دختر 3 و پسر 5 ساله در سوریه !!!

یکشنبه 94 فروردین 23 :: 10:36 صبح
قدرت باورنکردنی یک سوپر من واقعی (عکس)

قدرت عجیب و باورنکردنی یک سوپرمن واقعی

 

یک راهب جوان چینی در شائولین سر بسیار قدرتمندی دارد به طوریکه حتی مته برقی نیز نمی تواند به سر این آقای عجیب نفوذ کند.

 

 آقای « ژائو رویی» راهب چینی 24 ساله است که به تازگی با انتشار یک فیلم از توانایی هایش شهرتی جهانی پیدا کرده است. ژائو در این فیلم یک مته برقی یا همان دریل رابه سر خود فشار می دهد اما نه تنها این دریل به جمجمه اش هیچ آسیبی نمی رساند بلکه حتی پوستش را نیز نمی خراشد.

 

قدرت باورنکردنی یک سوپر من واقعی (عکس)

 

توانایی های عجیب و غریب ژائو به اینجا ختم نمی شود. او می تواند یک صفحه ضخیم آهنی را با چندبار کوبیدن به مغز سرش خم کند یا روی یک خنجر به رو بخوابد بدون آنکه به وی جراحتی وارد شود و حتی در این حالت سازه محکمی به پشتش کوبیده شود.

 

 

ژائو از کودکی مجذوب هنر کونگ فو شد و در سن 16 سالگی به دلیل علاقه ای که داشت از خانه فرار کرد و وارد معبد شائولین شد. او در طول 2 سال در این معبد نزد استادانش آموزش دید و در این زمینه مطالعاتش را با دیگر استادان گسترش داد و حالا در سن 24 سالگی تبدیل به یک استاد بسیار ماهر شده است.

 

قدرت باورنکردنی یک سوپر من واقعی (عکس)

 

توانایی های خارق العاده ژائو باعث شده که او یک سوپرمن واقعی به نظر برسد. سوپرمنی آسیب ناپذیر که هیچکس نمی تواند او را شکست دهد اما او اعتراف می کند که برای رسیدن به چنین قدرتی بارها در تمریناتش آسیب دیده است. شائو می گوید برای اولین بار که دریل روی سرش امتحان کرد خراش دردناکی پیدا کرد اما توانست با تمرینات زیاد از پس این موضوع بر بیایدو حالا می تواند 10 ثانیه قدرت یک مته برقی را تحمل کند.

 

 

احتمالا ژائو در آینده تبدیل به قهرمان رویایی کودکان چینی خواهد شد و اگر پایش به سینما باز شود شاید جای ستارگان سینمای چین مانند «جکی چان»، «جت‌لی» و حتی « بورس لی » را در محبوبیت حسابی تنگ کند.




موضوع مطلب : قدرت باورنکردنی یک سوپر من واقعی (عکس)

یکشنبه 94 فروردین 23 :: 10:35 صبح
ستاره های معروف که از عمل زیبایی خود پشیمان هستند (عکس)

ستاره هایی که از عمل زیبایی خود پشیمان هستند !

 

نیکول کیدمن    Nicole Kidman

ستاره های معروف که از عمل زیبایی خود پشیمان هستند (عکس)

 

سال هاست شایعاتی مبنی بر اینکه کیدمن بر روی صورت همیشه جوان خود جراحی های متعددی انجام داده است، نقل می شوند. اما او هربار آنها را تکذیب می کرد. اما نیکول کیدمن، امسال در مصاحبه ای با یک مجله آلمانی نهایتا اعتراف کرد که از بوتاکس استفاده کرده است. اما او می گوید که از نتیجه آن راضی نبوده است. «پس از انجام این عمل، از دیدن صورت خود در آینه لذت نمی بردم. به همین دلیل هم دیگر از بوتاکس استفاده نکردم. الان می توانم به راحتی پیشانی ام را تکان دهم!»

لیسا رینا  Lisa Rinna

ستاره های معروف که از عمل زیبایی خود پشیمان هستند (عکس)

 

زمانی لیسا رینا خود اعتراف کرد که تزریق لب هایش علت اصلی شهرتش بوده اند. اما چرا این ستاره 47 ساله پس از دو دهه، در سال 2010 اقدام به خالی کردن لب هایش کرد؟ او می گوید که مواد تزریق شده در لب هایش به مرور شروع به سفت شدن و گلوله شدن کردند. او برای این کار مجبور به جراحی دوباره و خلیه لب هایش شد. لب های او حالا به حالت طبیعی بازگشته اند، هرچند جای تعدادی از بخیه ها هنوز بر آنها مشهود است.

بروس جنر    Bruce jenner

ستاره های معروف که از عمل زیبایی خود پشیمان هستند (عکس)

 

حتی یک برنده طلای المپیک هم نمی تواند تا ابد جوان بماند! بروس جنر، قهرمان سابق دو و میدانی و ناپدری خواهران کارداشیان، 25 سال پیش زیر تیغ جراحی رفت. وقتی او پس از سال ها دوباره مقابل دوربین ها ظاهر شده، پوست کشیده شده او و بینی عمل شده اش، تبدیل به مضحکه ای برای رسانه ها شد. واضح است که چنین نتایجی موردنظر وی نبوده اند.

کنی راجرز   Kenny Rogers

ستاره های معروف که از عمل زیبایی خود پشیمان هستند (عکس)

 

کنی راجرز 70 ساله می گوید که جراحی پلاستیک گرمی و نشاط چشم های او را گرفته است. او خود معتقد است که شاه جراحی پلاستیک است و هیچ قسمتی از بدن او نیست که از تیغ جراحان در امان مانده باشد. او دلش برای تصویر گذشته اش تنگ شده است.

هیدی مونتاگ   Heidi Montag

ستاره های معروف که از عمل زیبایی خود پشیمان هستند (عکس)

 

در سال 2010، هیدی در صدر جدول مربوط به ستارگانی که با انجام جراحی پلاستیک زیبایی خود را از دست داده اند قرار گرفت. در همین سال بود که هیدی مونتاگ صورت کاملا تغییرکرده خود را برای مردم و رسانه ها به نمایش گذاشت. او تاکنون بیش از 10 عمل جراحی بر صورت و بدن خود انجام داده است و نتیجه این جراحی ها چیزی جز مصنوعی شدن چهره او و در نتیجه از بین رفتن آینده شغلی او به عنوان یک بازیگر نبوده است.

مونتاگ می گوید: «ابتدا از این تغییر راضی بودم و اعتماد به نفسم افزایش یافته بود. اما به مرور، با افزایش مشکلات و درد در ناحیه صورت، و نام هایی که رسانه ها به من می دادند، از قبیل دختر پلاستیکی و…، از این کار پشیمان شدم». او می گوید که پس از انجام جراحی های زیبایی اتفاقات منفی زیادی در زندگی اش افتاده است و او آرزو می کند می توانست به گذشته بازگردد.

جنیفر گری    jennifer Grey

ستاره های معروف که از عمل زیبایی خود پشیمان هستند (عکس)

 

عمل جراحی بینی فاجعه آمیز جنیفر گری یکی از مشهورترین جراحی های پلاستیک هالیوودی است. گری، که در حال حاضر 50 سال سن دارد، گفته می شود که تنها قصد داشته است برآمدگی کوچک بینی خود را حذف کند اما نتیجه آن کاملا با آنچه انتظار داشته است متفاوت بوده است. بینی او به طور کامل تغییر کرده است. او از این ناراحت است که علت شهرت او جراحی بینی اش است نه توانایی و استعداد او در عرصه بازیگری.

جیمی لی کورتیس    jamie Lee Curtis

ستاره های معروف که از عمل زیبایی خود پشیمان هستند (عکس)

 

این هنرپیشه شهرت خود را مدیون اندام زیبا و استعداد فوق العاده اش در خنداندن مخاطب بود. با گذشت سال ها و افزایش سن، استعداد او همچنان باقی بود اما اندام او شروع به تغییر کرد. به همین دلیل هم او تصمیم گرفت به جراحی پلاستیک روی بیاورد. او در سال 2002 اعتراف کرد که از لایپوساکشن و بوتاکس استفاده کرد.

او در رابطه با لایپوساکشن می گوید: «پیش از عمل هیچکس به من نگفت خارج کردن چربی ها از یک قسمت از بدن موجب تجمع آنها در قسمتی دیگر می شود.» از آن زمان به بعد، او از انجام هرگونه عمل زیبایی خودداری کرده است و اتفاقا افزایش سن نه تنها او را زشت نکرده است، بلکه او زیباتر هم شده است.




موضوع مطلب : ستاره های معروف که از عمل زیبایی خود پشیمان هستند (عکس)

یکشنبه 94 فروردین 23 :: 10:32 صبح
این مرد چینی روی گردنش شاخ دارد! (عکس)

برخی انسان ها در دنیا بنا به تقدیر دچار مشکلاتی می شوند که شاید تنها خودشان حامل آن روی زمین باشند. این افراد زندگی سخت و به خصوصی را در طول عمر خود دارند و معمولا سوژه خوبی برای گروه های خبری در دنیا هستند.
نزدیک به 30 سال است که مردی در چین با یک شاخ در گردنش زندگی می کند. “لی ژیبینگ” پیرمردی است که در استان “شیان” زندگی می کند و برای اولین بار در سال 1980 بود که متوجه یک جسم عجیب در گردنش شد .
به گزارش ایران ناز: سرعت رشد این شاخ بسیار کم است و او می تواند سالی دو بار به کمک دوستانش این شاخ را بریده و کوتاه ترش کند. به گفته خودش او بزرگترین آرزویش، نه در آمدن این شاخ بلکه دانستن دلیل به وجود آمدنش است.

این مرد چینی روی گردنش شاخ دارد! (عکس)

به گفته “لی” در بلندترین زمان این شاخ می تواند به 15 سانتی متر برسد. از آنجایی که این پیرمرد حالا 62 ساله است بدنش توان کنترل همچنین جسم اضافه ای را روی بدن ندارد. او حالا دچار مشکلات پوستی و کبودی های زیاد در اطراف گردنش می شود.
دلیل این مشکل به طور کلی نامعلوم است و دانشمندان نمی توانند به طور قطع روی آن حرفی بزنند اما به گفته آن ها می توان با عمل های پیچیده این شاخ را از بدن برای همیشه جدا کرد و آزمایشات اولیه روی لی انجام گرفته است




موضوع مطلب : این مرد چینی روی گردنش شاخ دارد! (عکس)

یکشنبه 94 فروردین 23 :: 10:30 صبح
<   1   2   3   4   5   >>   >   
به آشیانه علم خوش آمدید نظر یادتون نره
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای ~~~~~~ آشیانه علم ~~~~~~ محفوظ است
.....................................
صفحات سایت
12345678910

هدایت به بالا

کد هدایت به بالا

000007 44 فروردین 94 - ~~~~~~ آشیانه علم ~~~~~~
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
1
  • home
  • contact
  • rss
  • khosroeskandari.parsiblog.com
  • 55 30