~~~~~~ آشیانه علم ~~~~~~ در این وبلاگ مطالب جالب علمی طنز , تاریخچه و اخبار جدید و..... قرار گرفته است امیدوارم که از آن ها لذت ببرید. جک های جدید و باحال و خنده دار تو جزیره آدمخورا یک بابایی میره ساندویچ فروشی، یک ساندویچ مغز سفارش میده. ساندویچیه میگه: میشه 2 تومن. مرده عصبانی میشه میگه: یعنی چی؟ مگه سَرِ گردنست؟! هفته پیش یک تومن بود! ساندویچیه میگه: آخه این مغز تهرونیه، بابا بالاخره یک کلاس خاص خودشو داره. مردک هم ساندویچش رو میخوره و چیزی نمیگه. هفته دیگه میاد دوباره یک ساندویچ مغز سفارش میده، این دفعه ساندویچیه میگه:شد 10 تومن! یارو خیلی شاکی میشه، میگه: بابا چه خبرته؟! ساندویچیه میگه: آخه عزیز من،این دفعه مغز رشتیه، کلی فسفر داره به جان تو! باز طرف چیزی نمیگه و پول و میده و ساندویچش رو میخوره. هفته بعد دوباره میاد و یک ساندویچ مغز سفارش میده، این دفعه ساندویچیه میگه: میشه 100 تومن! یارو دیگه پاک شاکی میشه و ساندویچ رو میکوبه رو میز داد میزنه: این چه مسخره بازیه دراوردی؟! ساندوچیه میگه:آخه عزیز من،این یکی مغز .... ، باید 100 تا کله بشکنیم تا ازش یک ساندویچ دربیاد یارو میخواسته بره هر چی راهزنه اطراف شهرشونه دهنشون رو سرویس کنه. ملت هم میان هر کی یه چیزی براش میارن، یکی شمشیر میاره یکی خنجر میاره و حسابی مسلحش میکنن. خلاصه یاره راه میفته و بعد از یک هفته خونین و مالین برمیگرده. مردم دورش جمع میشن، میپرسند: چی شد؟ چی کار کردی؟ یارو پامیشه یا حال زار میگه: بابا یه دستم شمشیر بود یه دستم خنجر، با دندونام میجنگیدم؟! یارو عرق میخوره میبرنش کلانتری شلاقش بزنن. افسرِ چند تا شلاق میزنه، بعد شلاقو میده به یکی دیگه میگه: برادر حسین! بیا شماهم یه فیضی ببر! یارو هم چند تا میزنه و میده به اونیکی میگه: برادر اکبر شما هم بیا یه فیضی ببر! خلاصه چند نفری دهن یارو رو .... بعد که کارشون تموم میشه میان از اتاق برن بیرون، یارو میگه: برادرا! لااقل درِ فیضیه رو ببندین!
( شاید در بین جک قدیمی هم باشه )
معلم: چرا فعل ( رفته هستم ) غلط است؟ شاگرد: آقا اجازه، برای اینکه شما هنوز نرفته هستید سه نفر ایرانی تو دوبی کنار ساحل خلیج فارس علیه آمریکا شعار میدادن و میگفتن: خلیج فارس ایران محل دفن ریگان.
یه ناو آمریکایی که از اونجا رد میشد اینا رو دستگیر میکنه. به اولی میگن خب تو چی میگفتی؟ یهو جوش میاره میگه: خلیج فارس ایران محل دفن ریگان! میگیرن میکشنش.
به دومی میگن تو چی میگی؟ میترسه میگه والا به خدا من فقط گفتم خلیج فارس ایران محل ماهیگیران! آزادش میکنن.
به سومی میگن تو چی میگی؟ میگه: من گفتم خلیج فارس ایران آسفالت باید گردد!
غضنفر داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم گرفت منو و خورد. دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!! غضنفر میگه: ای بابا، چه زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی!؟ محکوم به اعدام: آخرین آرزوم اینه که پسرم را ببینم. دادستان: اشکال نداره، پسرت کجاست؟ محکوم: من هنوز ازدواج نکرده ام! یارو میره تو جنگل میگه منشیر و پلنگ، می خورم ! یکدفه شیره نعره میکشه طرف میگه:من گاهی وقتا غلط زیادی هم می خورم. معلم: بگو ببینم، کمبوجیه چه جور پادشاهی بود؟ شاگرد: پادشاه بدی نبود، فقط همیشه از کمبود بودجه شکایت داشت!!! یارو و تهرونیه دعواشون میشه، میبرنشون کلانتری. افسرنگهبان از تهرونیه میپرسه: اسمت چیه؟ یارو با بیخیالی میگه: فِری... افسره حسابی چپ و راستش میکنه، میگه: بی پدر فکر کردی اینجا خونه خالست خودمونی شدی؟ گفتم اسمت چیه؟ تهرونیه که حساب دستش اومده بوده میگه: فریدون قربان! افسره برمیگرده به یارو میگه اسم توچیه؟! یارو اسمش قلی بوده، یکم فکر میکنه بعد با ترس جواب میده: قولیدون! یه بار تو آبادان مسابقه تقلید صدای داریوش برگزار میشه، داریوش میاد چهارم میشه! یارو پسرش رفته بوده زیر ماشین، با سنگ میزنه درش بیاره!
موضوع مطلب : جک های جدید و باحال و خنده دار, باحال و خنده دار, جک های جدید |
|